فرموده های استاد بزرگوارم 1

  

بسم الله الرّحمن الرّحیم

فصل دوم کتاب المطالب السلوکیه صفحه 178

شرح درس : فرموده های استاد بزرگوارم

 

در این بند می‌پردازیم به جمله‌ها و گفته‌های عارفانه‌ای از مرحوم استاد آقاسید هاشم حداد رضوان الله تعالی علیه که در مورد هر کدام از این جمله‌ها یک کتاب می توان نوشت. ولی ما اینجا به طور مختصر این مطالب را تشریح می کنیم:

 

جمله اولی که فرمودند: الف-«افضل البکاء بکاءالعبد علی مافاته علی غیرالموافقه»؛

برترین گریه گریه‌ای است که بنده خدا بر آن چه که در آن با یاد خداوند موافق نبوده است گریه کند. همانطور که می دانید اقسام گریه داریم: گاهی گریه از مشکلات زندگی است، گاهی گریه از فقد احبه و دوستان است، گاهی گریه برای شب اول قبر و آخرت است و همینطور بعضی از گریه‌ها برای مصائب اهل بیت علیهم السلام است؛ اما آن گریه ای که برتر است در همه این گریه ها، گریه ای است که بنده خدا بیاید با خودش محاسه کند و ببنید این اوقاتی را که گذرانده در شب و روز کدام مقدارش در یاد خدا بوده و کدام مقدار در یاد خدا نبوده، حالا این یاد خدا در نماز باشد یا غیر نماز. اهل سیر و سلوک نمازشان همیشگی است. «خوشا آنان که دائم در نمازند». ما باید این مطلب را از سرمان بیرون کنیم که بخواهیم یاد خدا رو فقط محصور کنیم به وقت نماز. اصلا این مطلب کلا باید از سر ما بیرون برود، نگیم که وقتی اذان گفته می‌شود، وقتی نماز می‌شود برویم یاد خدا کنیم، یعنی چه؟! یعنی خدا فقط تو وقت نماز است؟! در اوقات دیگه ما خدا نداریم؟! این چه تقسیمی است که بعضی‌ها می‌آیند اوقاتشان را این‌طور تقسیم می کنند؟! لذا ایشان(مرحوم حداد) می‌فرمایند اگر وقتی را به غیر وقت خدا گذراندی، آن جا باید به سر و صورت بزنی و با خودت گریه کنی و بگی ای وای چطور شد که من یک لحظه از یاد خدا غافل موندم، یک ساعت از یاد خدا غافل موندم و به غیر خدا مشغول شدم. مگر نه این است که پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم) هفتاد مرتیه استغفار می کردند، فقط به خاطر این که شاید یک مقدار بسیار کمی از غبار غفلتی در دل ایشان عارض می‌شده است؟ خوب ایشان کسی است که خدا را با آن جلالت و عظمتی که دارد می‌شناخت و شناختش زیاد بود نسبت به خدا، ولی با این حال، حالشان این چنین بود.

 

خوب، حالا با این وصف برخی‌ می گویند: من زن و بچه دارم، کسب و کار دارم، مطب دارم، خوردن و خوابیدن، آمیزش، و... مگر میشود همه این ها را من از صبح تا شب برای خدا انجام بدم و بعد هم یک وقت اگر تو این اوقات غافل موندم، آن وقت برای آن یک لحظه وقتی که غفلت کردم گریه بکنم که این بهترین گریه تو زندگی من و تو عمر من باشه؟! نتیجه کلام این است که می خواهیم ببینیم بهترین گریه کدام است و از همه این گریه ها کدام بهتر است دیگر؟ ببینیم آیا امکان داره بنده خدا با این همه موانع و شواغل و حتی وظایف شرعی که دارد بیاد همه را در فاز خدا بیاندازد؟!

بله آقا! رفتند، سیر کردند، گفتند می‌شود! نمونه‌ها هم هست افرادی هم رسیدند به این حال، آن وقت شما می‌گوئید نمی‌شود؟ خواستن توانستن است. ما نباید بگوئیم نمیشود، مگر چیزی هست که نشود؟ باید همّ و غمّ خود را بگذاریم و اراده را قوی کنیم،‌ کمر همت ببندیم. حالا اگر در زمان کوتاه نمی شود،‌ در دراز مدت که می‌شود. پس نگو نمیشه، میشود همه اوقات و اعمال خودمون رو بیاوریم تو خط خدا، همه چیز را، حتی می‌گویند در توالت هم رفتی آن جا باز هم اسم خدا رو ببر، خودشان (ائمه معصومین علیهم‌السلام) فرمودند.

 

دعا دارد، وقت خواب می گویند با یاد خدا بخواب، از خواب بیدار شدی سجده کن و ذکر خدا بگو. کجای از اوقات رو شما می‌توانی یک وقت خالی بگذاری بگویی اینجا دیگر من نباید یاد خدا بکنم؟! اگر بگویی جایی یا وقتی هست که نباید من یاد خدا باشم و شایسته ذکر خدا نیست، معنی اش این است که یعنی آن جا خدا نیست! حالا من سوال می کنم که آیا می‌شود گفت خدا در یک زمانی هست، در یک زمانی نیست؟! در یک مکانی هست در یک مکانی نیست؟! می‌گویند در توالت هم یاد خدا باش، آن وقتی هم که مجامعت می‌کنی دعا دارد، بسم الله دارد و... همه این‌ها آداب و دستوراتش را برای ما گفتند، پس چرا می‌گویی من چطور می توانم خدا را (در چنین زمان و مکان‌هایی) یاد کنم؟!

 

خیلی خوب، ما نمی‌گوییم تو یک دفعه همه اوضاع و احوالات خود را کامل در یاد خدا قرار بده، ولی وقتی شما آمدی در این راه و یاد خدا را مکرر در مکرر با دعا، ‌ناله، نماز شب، قرآن و... همین‌طور انجام دادی، یک دفعه «ملکه ذکر» در شما ایجاد میشود. وقتی قلبت قوی شد وقتی یاد خدا را زیاد گفتی دیگه خدا از نظرت نمیرود.

 

عزیز من! خدا در نظرت می‌ماند و بیرون نمی‌رود و آن وقت خیلی آسان میتوانی خدا را در همه جا یاد کنی. آن وقت اگر یک جایی، یک وقتی خدا از ذهنت رفت بیرون، آن وقت می‌نشینی و تو سرت می زنی که چرا چنین شد و گریه می‌کنی. این (حال یا مقام) برای آن‌هایی است که رفتند و چشیدند و دیدند و درک می کنند و برای آن‌هایی است که لذت خدا را می فهمند؛ در دلش غم دارد ولی در شادی عشق خدا است، همیشه با بوهای خوش و عطر خوش زندگی می کند؛ بنابراین «افضل البکاء بکاءالعبد علی مافاته علی غیر الموافقه» بهترین گریه از نظر کیفی آن گریه ای است که بنده خدا موفق شود برای آن وقتی که در غیر یاد خدا رفته بنشیند و گریه کند تا دیگر آن وضعیت برایش تکرار نشود.

 

جمله دوم فرمودند: ب-«الفتوة اداء الانصاف و ترک مطالبة الانصاف»؛این جمله هرچند کوتاه است ولی خیلی معنا دارد، خیلی مغز و حکمت دارد، چشمه معرفت وقتی در دل باز شود آن وقت شروع می کند این حرف‌ها رو میزند؛ می‌فرماید: «جوانمردی منصف بودن در حق دیگران و مطالبه نکردن انصافِ خود از دیگران است»؛ آخر وضعیت به این صورت است که ما همیشه طلبکاریم ، همیشه ادعا داریم که دیگران در حق ما اجحاف می‌کنند و حقوق ما ضایع شده است و چنین و چنان و همواره مطالبه عدالت و انصاف می کنیم؛ اما آیا یک وقت هم شده که ما بنشینیم فکر کنیم ببینیم ما نسبت به دیگران وظیفه‌مان رو انجام دادیم؟ آیا حق الناس را ادا کردیم؟

 

یک نفر بود که می‌گفت من دوست دارم بمیرم و از مردن هم وحشت ندارم، ولی یک مقدار حق الناس به گردنم هست و با خدا عهد کردم که تا زنده ام بتوانم این حق الناس را ادا کنم، بعد بروم. لذا ما باید بنشینیم فکر کنیم ببینیم که دیگران درباره ما چقدر حق دارند و ما چقدر ظلم کردیم. ظلم کردن فقط به این نیست که برویم دزدی و اموال دیگران را سرقت کنیم. اگر شما درباره نفس‌ات ظلم کنی و آن را به راه حق وادار نکنی این هم یک نوع ظلم است. اگر شما نسبت به زن و بچه از حقوقی که به گردن دارید مثل نفقه و حقوقی که در شرع اسلام گفتند کم بگذارید، در واقع اجحاف و تعدی کردید.

 

بنابراین حق و حقوق زیاد است، شما بروید رساله حقوق امام زین العابدین علیه‌السلام را بخوانید ببنیند امام(ع) چقدر راجع به حقوق بحث کرده‌اند؛ اما شما فقط می‌آیید انصاف و عدالت را از دیگران مطالبه می‌کنید، ولی این که آیا خودت شما چقدر نسبت به دیگران عدالت کردید، به این خیلی فکر نمی‌کنید. لذا ایشان (مرحوم حداد) می‌فرماید اگر می‌خواهید به مرتبه «فتوت و جوانمردی» برسید، ‌باید انصاف را به دیگران دهید و درباره آن‌ها اعمال کنید، نه این که همیشه مطالبه انصاف برای خود داشته باشید. شما می توانید نسبت به حقوق خود گذشت کنید، اصلا مطالبه نکنید. فرض کنید کسی از شما قرض کرده و نمی‌تواند پرداخت کند و مستحق هست، می‌توانید ببخشید یا مهلت داده شود تا وقتی که مقدور شد، پرداخت کند. در قرآن هم می خوانیم که «وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ هر کسی از دیگری قرض کرد و نتوانست بیاورد، شما به او مهلت دهید تا هر وقت توانست پس دهد.

 

اصلا آقا (مرحوم حداد) می فرماید درباره خود ترک انصاف کن، مطالبه نداشته باش،‌ عفو و گذشت و بخشش‌ات را زیاد کن و وقتی که این کار انجام شد، آن هنگام نگاه کن ببین که خود نسبت به دیگران چه تقصیر و کوتاهی داشته‌ای. ولی تا وقتی خودت رو ببینی و مطالبه حق خودت کنی، توجهت نسبت به حق دیگران کم می‌شود. لذا شما زمانی می‌توانی نسبت به دیگران منصفانه عمل کنی که از خودت ببخشی و از خود بگذری، اما در مقابل حتی اگر دیگران از شما نگذشتند، شما مدیون دیگران خواهید بود؛ حال با این وصف شما چطور می‌خواهید این دین را ادا کنید؟!

 

داستانی را عرض کنم (البته از این داستان زیاد شنیدید ولی مختصر عرض کنم) که:

«کسی می گوید من درعالم رؤیا دیدم از صراط عبور می‌کنم و در این حال از داخل آتش کسی به سوی من جلو می‌آید. دقت کردم دیدم همان قصابی است که من گاهی از او گوشت می‌خریدم، حالا آمده از من مطالبه حقش را می کند و حق او نیز این بوده که یک روزی رفته بودم مغازه این قصاب، قصد گوشت خریدن هم نداشتم، فقط تماشایی کرده و دستی به گوشت این بنده خدا زدم. حالا که او در آتش گرفتار شده آمده و می‌گوید من راضی نبودم و لذا اجازه بده برای طلب حقم فقط یک انگشتی به تو بزنم! (برخی ها واقعا راضی نمی شوند، مثلا این‌ها که در مغازه خود وقت نماز می نویسند که مغازه تعطیل است، درست نیست که در آن لحظه که او راضی نیست از او خرید شود)؛ من خم شدم و او جلو آمد و به اندازه سر انگشتی روی سینه من زد، وقتی سوز آن را حس کردم در خواب فریاد زدم و بیدار شدم آن چنان که زن و بچه آمدند که ببینند چه اتفاقی افتاده، نگاه کردم دیدم یک سرخی در سینه ام پیدا شده است. بعد با خود گفتم خوب است که فردا بروم مسجد بالای منبر و مردم را جمع کنم و آن ها را متذکر به جهنم و عذاب و حق‌الناس کنم. فردا به بالای منبر مسجد رفتم و مردم هم آمدند و من شروع کردم از جهنم و عذاب و حق الناس و حق الله گفتم و آخر هم پیش چشم همه جلوی سینه‌ام را باز کردم و وضعیت خواب و اتفاقات آن را توضیح دادم و مردم هم شروع به گریه و توبه کردند»

 

حالا منظور این است که ما خیلی باید مراقب باشیم. این که من می‌گویم همیشه باید در حال مراقبه و محاسبه باشیم برای این است که خدای نکرده از ما یک خطایی سر نزند.

پروردگارا تو را به حق محمد و آل محمد(ص) قسمت می‌دهیم که خودت ما را از خطا کردن، ‌از اجحاف به حق دیگران حفظ بفرما. خداوندا به ما لطفی بده که بتوانیم از حقمان ببخشیم و گذشت در زندگی داشته باشیم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین