موانع چهارگانه اهل سلوک

  

بسم الله الرحمن الرحیم

وبه نستعین الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

بند بیست و سوم- صفحه 182 کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]

شرح درس:القواطع الاربعه: چهار چیز که راه کمال را قطع می­کنند

توسط استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله

 

           «توصیة المرحوم المیرزا حسینقلی الهمدانی (قدِّس سرُّه): اَلحذر اَلحذر من القواطع الأربعة: کثرة الکلام، و کثرة اللطعام، و کثرة المنام، و کثرة المعاشرة مع الأنام؛ و علیک تبدیلها بذکرالله الملک العلّام»؛ توصیه­هایی از مرحوم میرزا حسینقلی همدانی(ره) به دست ما رسیده که فرمودند: پرهیز کنید، پرهیز کنید از چهار چیز که راه شما را به سوی خدا قطع می­کنند: بسیار حرف زدن، بسیار خوردن، بسیار خوابیدن و بسیار با مردم معاشرت کردن؛ و در آخر فرمودند: بر توباد (ای سالک) که آن­ها را به ذکر پادشاهی که بسیار دانا است(خداوند متعال) عوض کنی.

خب، می دانید که ما الان در آستانه شهرالله ماه مبارک رمضان قرار گرفته­ایم و اهل سیروسلوک وقتی این ماه بر آن­ها طلوع می­کند، یک توجه خاصی در آن­ها پیدا می­شود و هنوز نیامده بوی روزه و بوی سحر و بوی ادعیه و مناجات را استشمام می­کنند. همانطور که برای شب قدر رمضان هم این استشمام هست.

حال در مورد این «موانع چهارگانه» که در فرمایش استادکل مرحوم همدانی(ره) آمده:

مانع اول- «کثرة الکلام»؛ می­بینیم که این مطلب مضمون خیلی از آیات قرآنی و روایات است. این که می‌فرمایند شما باید از حرف زدن زیاد امتناع کنید، برای این است که وقتی انسان به حرف می­آید، تمام اعصاب مربوط به آن در بدن به حرکت در ­می­آیند، لذا در اول صبح همه اعضاء به زبان خطاب می­کنند که ای زبان! اگر تو آرام باشی، ما هم آرام خواهیم بود! لذا سالک باید حواسش را جمع کند و نباید فکر خود را با حرف زیاد پراکنده و مشوش و مضطرب کند و بعد گله­مند است که چرا من در این راه پیشرفت ندارم، در حالی که باید بتواند یک مقدار تمرین کرده و سکوت را پیشه خود کند. سکوت به این نیست که سالک یک هفته صبر کند تا بیاید در جلسه نیم ساعت سکوت کند، بلکه باید سکوت را خارج از جلسه هم تمرین کرد. اما چگونه؟ باید زبان را مشغول کرد تا به چیزهای دیگر مشغول نشود، و لذا ایشان (مرحوم همدانی) می­فرماید: «و علیک تبدیلها بذکرالله» بر تو باد که این حرفِ زیاد را عوض و تبدیل کنی با ذکر خدا.

حالا این ذکر، اذکار اربعینی است، ادعیه است، جدولی است که همراه شما است، یا اعمال ماه رمضان است. چون همانطور که می­دانید ماه مبارک رمضان خیلی ذکر دارد و ائمه معصومین ما (علیهم­السلام) دستورات ذکری زیادی داده‌‌اند. برای سحر یک جور دعا هست، برای اول شب یک جور دعا هست. مثلا اول هر شب «دعای افتتاح» خوانده می‌شود، هر سحر «دعای بهاء» خوانده می­شود. برای روزهای این ماه هم ادعیه و اذکاری ویژه‌ای است که مرحوم قمی(ره) همه آن­ها را ذکر کرده است و یا از این بیشتر کتاب «اقبال‌ الاعمال» ابن‌طاووس(رض) است که همه را توضیح داده و این که چه ساعتی چه دعایی، ذکری و یا نمازی خوانده شود. لذا وقت سالک با دعاها و اذکار پُر می‌شود و دیگر وقتی نمی‌ماند که بخواهد این‌جا و آن‌جا برود و بنشیند و با دیگران حرف‌های متفرقه بزنند که البته یک مقدار از این حرف‌ها هم خالی از معصیت نیست، چون وقتی آدم پُرحرفی کرد یا سبب آزار و اذیت می‌شود که این یک معصیت است، یا سبب غیبت است که این هم معصیت است، یا استهزاء و مسخره کردن که باز هم معصیت است؛ حالا ما فرض می‌کنیم معصیت نیست، حرف‌های مباحی است و گناه حساب نمی‌شود، ولی حرف لغو است که در این خصوص قرآن می فرماید: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[2]؛ خداوند فرموده است که مومن واقعی کسی است که از حرف لغو و بیهوده (یعنی) حرف‌های مباحی که هیچ سر و ته ندارد و از شوخی‌ها امتناع می‌ورزد. لذا باید به صورت مکرر به خود یادآوری کرد که تو در محضر خدا هستی، مواظب باش ملائکه در حال نوشتن (حرف‌ها و اعمال) هستند. اما مثل این که ما هنوز باورمان نیامده است که همراه ما از طرف خداوند فرشته‌ای مامور است که حرف‌ها (واعمال) خوب ما را بنویسد و فرشته دیگر مامور به نوشتن حرف‌ها (و اعمال) بد ما است؟! خب چرا به دست خودمان صحیفه اعمالمان را سیاه کنیم و بعد هم در محضر خدا و هم در محضر ملائکه خدا و هم در محضر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه‌الشریف) و هم زمانی که نامه اعمال ما در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به دست ایشان می‌رسد شرمنده شویم؟!

مانع دوم- «و کثرة اللطعام»؛ زیادی خوردن و پُرخوری کردن. الان که ماه مبارک رمضان است، شما ببینید که اصلا فلسفه روزه چیست؟ عوامل متعددی است، مثلا یک مورد از نظر بهداشتی گفته می‌شود این معده‌ای که در تمام طول سال در کار است، (در ماه رمضان فرصت استراحت پیدا می‌کند). مثلا شما یک ماشین را که صفر می‌خرید حیفتان می‌آید که مدام آن را به کار بگیرید و می گویید که این ماشین باید چند سالی برای من بماند و کار کند. ولی آیا این معده نیاز به استراحت ندارد؟! الان کسانی هستند که زخم معده دارند، ورم معده و یا سرطان معده دارند، این ها تاثیرات خوردن هم است. مثلا دقت نمی‌کنیم که غذایی که می‌خوریم واقعا بهداشتی باشد و ‌یا این که پُرخوری می‌کنیم. کسی بود که به صورت خوابیده کتاب می‌خواند، در عین حال غذا هم می خورد! این‌ها درست نیست. آدم باید حواسش به خوردن باشد. یا مثلا شما نشستید پای سفره و همزمان تلویزیون هم اخبار یا فیلم نشان می‌دهد و شما حواست آن‌جا است و لذت غذا را نمی‌فهمید. یا حرف می‌زنید، نمی‌فهمید چه می‌خورید. این که می‌گویند حرف زدن در هنگام غذا مکروه است به این خاطر است که شما بفهمی چه می‌خوری و حواست جمع خوردن باشد،و به این صورت هم شما کمتر غذا می‌خورید. آن‌هایی که زیاد می‌خورند، چون موقع غذا خوردن فکرشان این‌جا و آن‌جا است ، ولی اگر یک کم حواسشان را جمع کنند هم کیفیت غذا را می‌فهمند و هم مقدار کمتری می‌خورند. لذا باید در خوردن ملاحظات را رعایت کرد. پُرخوری خواب‌آور است، انسان را تنبل می‌کند. وقتی از این طرف بخوریم و از آن طرف بخوابیم، بدن کسل می‌شود و هزارجور درد و مرض برای انسان پیش می‌آید. لذا ماه رمضان گفتند دو وعده غذا بخورید: موقع سحر و وقت افطار؛ این نشان می‌دهد که اگر انسان بتواند همیشه نوبت‌های غذا را کم کند چه بهتر خواهد بود. می‌گویند غذای اهل بهشت دو وعده است[3] یکی وعده صبح و یکی هم شب.

مانع سوم- «و کثرة المنام»؛ از دیگر موانع پیشرف سالک در این راه، پُرخوابی و زیاد خوابیدن است. ما در دستورات (عمومی اهل سلوک) گفتیم که اقلّ آن 6 ساعت و حداکثر 7 ساعت می‌تواند بخوابد. اما بعضی‌ها گرفتار افراط و تفریط اند، برخی زیادتر می‌خوابند و پُرخوابند و برخی هم از طرف دیگر می‌بینیم که حداقل 6ساعت را رعایت نمی‌کنند، حساب همه کارشان را دارند، ولی حساب خواب خود را ندارند. در حالی که برای سالک خواب (مناسب) هم باید محاسبه شود و اگر کسری خواب دارد، ‌جبران کند. باید زودتر بخوابد و زمینه خواب را فراهم کند، مخصوصا این که می‌خواهیم قبل از اذان بلند شویم و حالا هم که شب‌ها کوتاه است و به ویژه در ماه رمضان، که باید مقداری از کار را کم کنیم. می‌بینی اضافه کار هم می‌گیرد! و حاضر نیست در ماه رمضان کمتر کار کند و مثلا می‌گوید گرفتاری دارم، قرض دارم و... همه را هم در ماه رمضان می‌خواهد جبران کند! سالک باید یا تمکّن مالی داشته باشد، یا «توکل» کند. اگر بخواهد از نظر مالی تامین نباشد، از نظر ایمانی هم توکلش قوی نباشد، خب این دیگر همیشه ذهنش مشغول است. لذا رعایت کنیم که حداقل توکّلمان را بالا ببریم. بنابراین نباید کمتر از 6ساعت خوابید و نه این که از 6-7 ساعت بیشتر خوابید. حالا اگر خواب شب کم شد باید بتوان از خواب روز کمک بگیریم و کسری را در روز جبران کنیم. یک کسی می‌گفت اصلا شب‌ها نخوابیم! و می‌گفت عادت دارم که شب‌ها نخوابم و روزها بخوابم، ولی به او گفتم که باید عادتت را عوض کنی، چون خواب شب یک ساعتش برابر چند ساعت خواب در روز است. خواب در شب برای انسان آرامش می‌آورد. «وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا، وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا، وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا»[4] خواب را برای آرامش شما و شب را برای پوشش و روز را برای معیشت شما قرار دادیم.

مانع چهارم- «و کثرة المعاشرة مع الأنام»؛ چهارمین مانعی که قاطع این راه است، یعنی بُرّنده است و انسان را زمینگیر می‌کند زیادی معاشرت با مردم است. (سالک) باید حواسش را جمع کند و نه حرف زیاد بزند، نه خوراک زیاد بخورد و نه خواب زیاد داشته باشد و نه معاشرت زیادی با این و آن داشته باشد، چون در این معاشرت‌ها خیلی گناهان و برنامه‌ها اتفاق می‌افتد و خیلی از «وقت‌»ها از دست انسان می‌رود، باید به اندازه ضرورت با افرادی که انسان می‌خواهد، برخورد و معاشرت و رفت و آمد داشته باشد. در این معاشرت‌ها افراد دیگر یا می‌خواهند در کسب و کار دنیوی خیلی دخالت داشته باشند، ‌یا در کسب و کار معنوی‌ سالک. و الّا برای چیست؟ آیا مگر برای سالک وقت و زمانی باقی می‌ماند که برود شب نشینی کند و با این و آن گپ بزند و در عین حال هم بخواهد به آن مقامات عالی برسد؟! «أنام» در این جمله لفظی است که به مردم اطلاق می شود. کلمه‌ای است در عربی که مفرد هم ندارد، مثل نساء که مفرد ندارد. برخی جمع‌ها هست که مفرد ندارند. این «أنام» منظور همان بشر و مردم است. می‌فرماید معاشرت زیاد با مردم را کم کن. ولی واقعا اگر انسان می‌تواند باید با رفقای (سلوکی) خود و آن‌‌هایی که دوستان این راه هستند، رفت و آمد کند، چون انسان بالاخره نیاز دارد که یک تفریح و نُزهَتی برای خود داشته باشد. خب حالا وقتی می‌آید در این راه، کم‌ کم آن رفقایی که قبل از سیروسلوک داشته را با رفقایی که در این راه هستند عوض می‌کند. الان شما در این رفت و آمدتان به جلسه کم کم با رفقای جلسه آشنا بشوید که کجا مشغول است و کار می‌کند، کدام محله است. اگر می‌توانی دست همسرت رو بگیری و هفته‌ای یک روز خانه دوست (سلوکی) برو و هفته دیگر جای دیگر، و (متقابلا) او بیاید. دوستان جلسه انشاءالله باید همینطور باشند. وقتی در جلسه به خاطر خدا با هم دوست شدید، وقتی هم که به دیدار و منزل یکدیگر می روید آن جا هم باز حرف خدا را می زنید. ولی وقتی یک کسی که با شما سنخیت معنوی و روحی ندارد، شما می‌خواهید با او حرف بزنید،خب حرفت نمی‌آید! نمی‌توانی حرف بزنی! چه بگوییی؟! پس بهتر است (سالک) این جور افراد را کم کند. البته نه این که بشود یک دفعه کنار گذاشت، چون نمی‌شود، ولی کم کم با یک بهانه‌هایی این‌ رفیقان را کم کند، و بهتر این که عوض کند آن ها را با یک افرادی که تو این راه هستند: وکثرة المعاشرة مع الأنام.

بعد آخر فرموده‌اند «و علیکَ تبدیلُها بذکرالله المَلکِ العَلّام»؛ این دوصفت هم که می دانید یکی صفت «ملکیت و سلطنت الهی» و یکی صفت «علّامیت خداوند» است. نگفته است عالِم، بلکه گفته «علّام»، بر وزن فعّال است که کثیرة العلم را می‌گویند. حالا چرا این دو صفت؟ به خاطر این که «علّام» آن خدایی است که از کم و بیش شما خبر دارد، وقتی شما چنین خدایی را اعتقاد داری، چقدر باید حواست را جمع کنی؟! یا «مَلِک» که می‌گوید، یعنی سلطانی است که حاکم بر شما است و باید در اختیارش در بیایید و بدانید که او برای شما سلطان مهربانی است. لذا توجه به این سلطنت و علامیت خدا، سالک را بر آن می‌دارد که همیشه گفتگویش را با چنین خدایی قرار دهد و آن همه حرف‌های زیادی و معاشرت‌های زیادی را با این خدای مهربانِ ملکِ علّام تبدیل کند. با این خدا معاشرت کند، با او انس بگیرد و با او عشق کند. مرحوم میرزاجوادآقا ملکی تبریزی(رض)[5] در کتاب المراقبات یک مطلبی دارد راجع به صفات و اسماء الهی؛ ایشان می‌فرماید اگر شما می‌خواهید تجلّیات یک اسم در وجود شما پیش بیاید، باید مقداری روی این اسم فکر کنید. مثلا در اسم «رزّاق» که روزی دهنده است و شما می‌خواهید مظهر رزّاقیت خداوند قرار بگیری، و اثر این صفت رزقی خدا در شما پیدا شود، بیا به نعمت‌هایی که خدا روزی داده فکر کن، یکی یکی بر روی آن‌ها فکر کن. وقتی شما در فکر این نعمت‌ها می‌روید کم کم آن اسم «رزّآق» می‌آید در وجود شما. چون وقتی یک به یک نعمت‌ها را مرور کردی، از خود می‌پرسی که این نعمت‌ها از کیست، از «او» است. وقتی گفتی از او است و در این موضوع مدام فکر کردی، این فرو رفتن، فکر کردن و این معنا، شروع می‌کند در شما ترّشح ایجاد می‌کند و کم کم اثر آن اسم در وجود شما بوجود می‌آید و با آن تفکر و فرو رفتن شما مدام استمداد می طلبی و از او می‌خواهی، آن وقت می بینید که بالاخره حقیقت و نورانیّت و آثار و برکات آن اسم در شما پیدا شد. بعد ایشان (میرزاجوادآقا ملکی تبریزی) می فرماید این راهی است که بر من کشف شده که اسماء الهی و تجلیات و آثارش را یک به یک از این راه بر خودم پیدا کنم. واقعا هم این طور است و راه خوب و نزدیک و راستینی است که می‌توان این راه را به دست گرفت و همینطور پیش رفت انشاءالله.

خداوند به همه شما توفیق کامل عنایت بفرماید.

دریافت فایل صوتی

 alt


[1]. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی در تاریخ 1392/04/16

[2]. ترجمه: «و آنان (مومنان) که از بیهوده و لغو روی‌گردانند»( سوره المؤمنون، آیه3)

[3]. «لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا»؛ در آنجا سخن لغو نمی شنوند ، گفتارشان سلام است و روزیشان هر صبح و شام آماده است. (سوره مریم، آیه 62)

[4]. ترجمه: «و خواب شما را مایه آسایش گردانیدیم، و شب را [براى شما] پوششى قرار دادیم، و روز را براى معاش [شما] نهادیم»؛ (سوره النباء، آیات 9و10و11)

[5] عالم عامل، عارف واصل و سالک الی الله، آیت الله العظمی حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره)، فرزند حاج میرزا شفیع از اعیان و تجار تبریز بود. ایشان تحصیلات خود را در نجف نزد علما و اساتید بزرگ آن زمان فرا گرفت. او در زمینه اخلاق و عرفان از بهترین شاگردان مکتب آخوند ملاحسینقلی همدانی(ره) بود. در حدود سال ۱۳۲۱ه.ق به ایران آمده و در تبریز به ترویج و علوم دینی پرداخت و در اوایل مشروطه به سال ۱۳۲۹ه.ق به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم رفت و در قم مکتب اخلاق و عرفان تشکیل داده و به تربیت نفوس مستعده پرداخت.