بسم الله الرّحمن الرّحیم
و به نستعین الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بند بیستم- صفحه 172 کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]
شرح درس: مناجاة المریدین: اهمیت دعای مناجات مریدین
توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله
در این کتاب تجربه های سلوکی و عملی و توصیه ها و القائات عرفانی حضرت استاد مرحوم حداد رضوان الله علیه بیان شده است. از جمله درس امشب را که بند بیستم از نیمه دوم کتاب است، با عنوان «مناجات المریدین» پی میگیریم. مناجات المریدین از مناجاتهای خمسة عشر، پانزده مناجات صحیفه سجادیه امام چهارم آقا امام زین العابدین علیهالسلام است. حالا به چه دلیل ما این مناجات را انتخاب کردیم و در این کتاب آوردیم؟ دلیل آن مرحوم استاد است:
«کان استادی المرحوم السید هاشم الحداد رضوان الله علیه یوصینا بقراءة مناجاة المریدین عند تَغلُّبِ و فورانِ نار العشق والحبّ الالهی»؛ استاد مرحومم سید هاشم حداد(رض) سفارش میکرد هنگام غلبه و فوران آتش عشق و حبّ الهی از بین مناجاتها، مناجات مریدین را که مطابق با حال عاشق است بخوانید.
«وهو دعاء الامام زینالعابدین علیهالسلام فی الصّحیفه السّجادیه»؛ امام زین العابدین(ع) این مناجات را در کتاب معروف صحیفه سجادیه آورده است که مجموعهای از دعاهای آن بزرگوار است. ضمنا بعضی از این جملهها را قبل از دعا آوردهایم، چون قابل توجه و اهمیت است. «و قد ورد فی هذا الدعا الشریف: و فی مُناجاتک روحی و راحتی، و عِندکَ دواء علتی، و شفاء غُلّتی، و بَرد لوعَتی و کشف کُربتی»؛ در قسمتی از این دعای شریف میخوانیم: و در مناجات تو است روح و راحت من، و نزد تو داروی بیماری، و شفای آتش عطش، و سردی التهاب، و زوال غصه و اندوه من است؛ یعنی یک بنده خدا وقتی آتش عشق در دل او گُل میکند و شعلهور میشود، میآید و با محبوب خود راز و نیاز و درد دل میکند، حرف میزند و مناجات میخواند تا این که بتواند خودش را راحت و آرام کند، تا این که حالت عقدههای دل باز شود و برایش روحانیت و راحت پیش بیاید. این در اثر مناجات با خدا است. شما میبینید که گاهی اوقات وقتی این گرههای عشق شعلهور میشود، تا دست به خواندن یک مقدار دعا میزنی آن هم با صدای حزین و بلند، این عقدهها یکی بعد از دیگری باز میشود و اشکها میریزد، بعد میبینی که یک نوع از آرامش و باز شدن دل و یک نوع از کیفیت بسیار عالی ملکوتی برای عبد دست میدهد. این در اثر همین مناجات است که خاصیتش را امام(ع) این گونه بیان میکنند. این خاصیت مناجات است.
پس ما باید اهل مناجات باشیم. همانطور که امامان ما، پیشوایان دین ما (علیهمالسلام) اهل مناجات و اهل بکاء و اهل سحرخیزی و اهل نماز شب و اهل تهجد و تعبد بودند، ما هم باید از آنها یاد بگیریم. یعنی یک امام معصوم حالش این گونه بوده که تا مناجات نمیکرده، تا با خودش دعا را نمیخوانده، نمیتوانسته آرام بگیرد. فکر نکنید این ادعیه صحیفه سجادیه، ادعیه امیرالمؤمنین(ع) و مناجاتهای ائمه و امامان (علیهمالسلام) فقط برای ما مردم بوده است! مناجات آنها در درجه اول بیشتر برای خودشان بوده، یعنی حال عرفانی یک امام معصوم ایجاب میکرده که این دعا را انشاء کند و در محضر خدا با خدا سخن بگوید. مگر میشود کسی دلش آن چنان پر از عشق خدا باشد، پر از توحید باشد ولی با محبوب خودش هیچ نگوید و هیچ به زبان نیاورد؟! شما فکر کنید آیا میشود بگوییم که اینها هر چه گفتهاند فقط برای ما گفتند و برای خودشان نبوده؟! عزیز من! این حال خود امام(ع) بوده که ایجاب کرده این گونه صحبت کند. حالا اگر ما رفتیم در این خط عشق و سیر و سلوک، که خوب ما هم باید دردمان را اینطور درمان کنیم، راه دیگری نداریم برای درمان، جز این که بنشینیم در محضر خدا و با معشوق خود راز و نیاز کنیم و حرف بزنیم و مناجات بخوانیم.
لذا وقتی میفرماید: «فی مناجاتک روحی و راحتی»، خاصیت اصل مناجات را عنوان می کند. و بعد می فرماید: «عندک دواء علتی»، منظور از علت همان بیماری روحی و دردها و نالههای عشق است. میفرماید خدایا درمان عشق من فقط و فقط در نزد تو است، تو میتوانی مرحم روی دل من بگذاری، کسی دیگری نمیتواند مرحم بر دلم بگذارد. ببینید این حال عاشق است، حال عشق است، حالی است که یک دردمند و یک فریادگر عاشق دارد با محبوب خودش میگوید «وشفاء غُلتی»، میگوید این غُله (که در لغت به معنای شعله آتش است)، اگر بخواهم این شعله را فروکش کنم، شفا دهم و راحتی بدهم، فقط در این است که بنشینم مناجات بخوانم و با خدا حرف بزنم. «و برد لوعتی»؛ لوعه به معنی التهاب عشق است. عاشق التهاب دارد، بیتاب است و بیصبر میشود. خب چه کار کند؟ اگر بخواهد خود را خُنک کند، فقط باید با محبوب خودش خلوت کند و داد و بیداد کند و حرف بزند و گریه کند و درد دلش را بگوید. کجای دیگری میتواند حرفش را بزند؟
«وکشف کُربتی»؛ این کُربت و غصه و اندوهی را که امام چهارم(ع) مطرح میکنند، غصههای مادی نیست، غصههای دنیوی نیست، غصههای زندگی نیست! مگر غصهای مشکلتر از غصه خدا پیدا میشود در این دنیا؟! چرا این را دست کم می گیریم؟ اگر بخواهیم برای این کربت و غصه مرحمی پیدا کنیم، وصالی برایش پیدا کنیم و درد هجران را درمان کنیم، فقط نشستن با خدا است و این که بنشینیم با او حرف بزنیم، مناجات کنیم، گفتگو کنیم تا این کربت کشف و برطرف شود و نور آن محبوب بیاد در دل ما جا بگیرد و در دل به آن رؤیت و توحید برسیم. وقتی خودش را پیدا کردیم، آن وقت همه چیز را داریم. اما اینها برای وقتی است که هنوز به آن درجه نرسیدیم. لذا با همین مناجاتها آدم میتواند خودش را نزدیک کند و کمکم به وصال برساند. پس ما باید «دعای مناجات المریدین» را از اول بخوانیم و ترجمه و تفسیر کنیم تا آخر. این دعا هم در مفتایحالجنان، هم در صحیفه سجادیه و...آمده و هم ما در این کتاب آوردهایم. مرحوم استاد حداد از حفظ داشتند، ما هم تا اندازهای حفظ داریم و توصیه ما به شما عزیزان این است که این دعا را تا آن جا که مقدور است حفظ کنید و در سینه داشته باشید و در دعای قنوت و در جمعتان بخوانید:
بسم الله الرّحمن الرّحیم. «سبحانک ما اضیق الطرق علی من لم تکن دلیله و ما اوضح الحق عند من هدیته سبیله»؛ منزهی تو ای خدا، چقدر راهها تنگ و دشوار است بر کسی که تو راهنمایش نباشی و اگر تو راهنما و هدایتگر او باشی، چقدر راه حق هویداست. معبودا ما را به راهی که به درگاهت میرسد، برسان.
«الهی فاسلک بنا سبل الوصول الیک»؛ معبودا ما را به راهی ببر که به درگاهت رسیم.
«و سَیِّرنا فی أقرب الطرق للوفود علیک، قرّب علینا البعید، و سَهّل علینا العسیر الشرید»؛ و از نزدیکترین راهها ما را برای ورود بر خودت ببر و به خودت نزدیک کن. ای خدایا ای معبودا ای پروردگارا آسان نما بر ما سخت و مشکل را و آن مطلب و مقصدی را که سخت و دور از دسترس است را به ما نزدیک کن، تا بتوانیم به تو نزدیک شویم و از این همه مزاحمتها و موانع که سر راه ما قرار گرفته جدا شویم.
«و الحقنا بعبادک الذّین هم بالبدار الیک یسارعون»؛ خدایا تو بندگانی داری که همیشه در خانه تو را میزنند، همیشه در عبادت و بندگی تو به سر میبرند، میشود که ما را هم از آن قسم از بندگانت قرار دهی؟
«و بابک علی الدوام یطرقون»؛ (این بندگان) همیشه در خانه تو را می کوبند. دق باب، در خانه را کوفتن است، یعنی پیش خدا رفتن و در خانه او را زدن و با او حرف زدن و با او عشق ورزیدن و عشق بازی کردن است.
«وایّاک فی اللیل والنهار یعبدون»؛ و فقط تو را در شب و روز عبادت میکنند. بندگان عاشق خدا کسانی هستند که نمیآیند عبادت را به یک وقت خاصی اختصاص بدهند، یک عاشق نمیتواند بگوید که مثلا من فقط وقت نماز میروم سراغ خدا! عاشق که چنین حرفی نمیزند. عاشق آن است که میگوید شب و روز و همه چیز من در راه او است و برای او است. آن وقت این عبادت صلاتی و نمازی را در هر حالی با خدا انجام میدهد. خوشا آنانکه دائم در نمازند. باید دائم در نماز باشیم و دائم حضور خدا را در دل داشته باشیم.
«وهم من هیبتک مشفقون»؛ و ایشان از هیبت تو در هراسند. خب میدانید که خدا هیبت دارد، جلالت دارد، عظمت دارد، گاهی ما را به نوع جمالش میبرد و گاهی هم به نوع جلالش میبرد. این طور نیست که فقط در «بسط» و «جمال» خدا باشیم و دیگر «خوف» و «قبضِ» عظمتی و جلالی خدا تو دل سالک نیاید. چون سالک بین «خوف» و «رجا» است. بنابراین این شفقت درحالی پیش میآید (منظور از اشفاق همان ترس و خوف و خشیت قلبی سالک است، این خشیت از هیبت خداوندی است. از آن رعب الهی است که در دل سالک پیش میآید) که آن آیات و تجلیات جلالی خدا در دل سالک جلوه و تجلی کند.
«الّذین صفّیت لهمُ المشارب»؛ کسانی که آبخور آنها را پاک کردی! این جور بندگان خدا کسانی هستند که دارای این صفاتاند: یکی این که تمام مشربهایشان یکی شده است و از یک جا مینوشند، از یکجا میخورند، از یک جا حرف میزنند، با یکی راه می روند، با یکی مینشینند، این توحید قلبی آنها است. یک سالک عاشق نمی تواند از خدا جدا شود. اگر آنی بخواهد از خدا جدا شود، داد و فغانش بلند است! و رفته که رفته!
لذا این گفتههای معصوم(علیهالسلام) است در مورد بندگان سالک و عاشق خدا. معصومی که در اعلا درجه عرفان و توحید است و برای آنها این مطالب حل شده است. او است که دارد از حال این بندگان سالک و عاشق خدا صحبت می کند. «الّذین صفّیت لهمُ المشارب»؛ کسانی که آبخور آنها را پاک کردی! و به آرزوهایشان رساندی. ما هم باید از یکجا آب بخوریم و آن راه محبت و عشق به خدا است والّا کیفهای دیگر که کیف نیست! کیفهای دیگر گذرا و رفتنی است. سالک نمیتواند به کیفها (و لذتها)ی دیگر دل ببندد. (مخصوصا الان و در این ایام که ما در آستانه عید نوروز هستیم) توصیه ما این است که رفقا، دوستان، اسباب غفلت زیاد شده و در این ایام زیاد میشود. یک وقتی نکند که از آن عشق حقیقی و لذتهای حقیقی خدایی نکرده برویم سراغ لذت های مجازی و لذتهای دنیوی.
حضرت سجاد(ع) در ادامه میفرمایند: «بلغتهم الرغائب»؛ آنها را به رغبت و میل واقعیشان که همان خدا است، مدد دادی و کمک کردی و رساندی، ما را هم جزو آنها قرار بده.
«وأنجحتَ لهم المطالب»؛ مطلب و مقصد آنها را تا بدانجا رساندی که به پیروزی رسیدند. «نجاح» به معنی پیروزی است. یعنی آنها در این راه پیروز شدند و مردود نشدند. دیدید که یک دانشجو، یک دانشآموز مراحلی در امتحانات دارد، گاهی مردود و گاهی تجدید میشود، و گاهی هم قبول میشود و از امتحان سربلند بیرون میآید. حالا اینها هم که سراغ خدا میروند و «سیر منازل» می کنند، به مطلب و مقصدشان میرسند و پیروز میشوند.
«و قضیت لهم من فضلک المَآرب»؛ خدایا تو از فضل خود به این بندگان آن قدر مدد دادی که آنها را به آرزوها و مقاصدشان رساندی و از مقامات عالی عرفانی و محبت کامیابشان کردی و حاجات آن ها را برآوردی. خب مقصد همان خدا است، غیر از خدا چیزی نیست.
«و ملأت لهم ضمائرهم من حُبّک»؛ ضمیر دل و باطن آنها را از عشق و محبتت پر کردی. خدایا دل ما را هم از عشق و محبتت پرکن.
«و روّیتهم من صافی شربک»؛ و سیرابشان کردی از زلال آب محبتت. یک وقت رودی آبش زلال و صاف است و یک وقتی هم مکدّر و مخلوط و آلوده است. در این دعا میفرماید خدایا ما را از آن جمعی قرار بده که این ها را از آب زلال و پاک عشق و محبتت مستشان کردی.
«فبک الی لذیذ مناجاتک وَصَلوا»؛ پس با کمک تو به لذت روحی مناجات با تو رسیدهاند. آن وقت با همین مستی سراغ مناجات تو رفتند و از این مستی و عشق غرق در لذت مناجات تو شدند.
حالا ما وقتی مینشینیم دعا میخوانیم بنشینیم ببینیم این دعا واقعا برای ما لذتی دارد؟ یا این که بر کسالت ما میافزاید؟! اگر شما میبینی اقبال برای دعا خواندن نداری، باید درصدد اقبال برآیی. اول خودت را آماده کن، بعد دعا را بخوان. اینطور نباشد که ما فقط برای این که دعا را به پایان برسانیم، چند ورق دعا بخوانیم مثل عوامالناس که آیا بفهمند، نفهمند معنی دعا چیست و حالشان کجاست؟ همه سعیشان بر این است که مثلا این دعای جوشن یا فلان دعا تمام شود! اما دعا برای «سالک» یعنی حالات او با خدا. باید ببینید که چقدر از مضامین این دعا در وجود شما اثر گذاشته و روح شما چقدر با این جملههای دعا انس گرفته، آشنا شده و تطبیق کرده است؟ وقتی شما از این منظر به دعا نگاه کنید که میخواهید دعا را با حال خودت تطبیق بدی، آن وقت هرجا حال شما با دعا تطبیق ندارد، باید همانجا وقفه کنی و آن قدر با خود زمزمه کنی و تامل کنی تا آن جمله و همه جزئیاتش با حالت و وضع روحی خودت کاملا تطبیق کند. تو میتوانی چنین کاری کنی، میتوانی! حالا این دیگر هنر شما است که چقدر هنر داری که در این راه با خودت کار کنی که این کدورتها، این غفلتها، این ظلمتها را در اثر همین دعا خواندن و مناجات برطرف کرده و صاف کنی. بالاخره انسان جنبه بشری دارد، مخصوصا آن اوقاتی که با اهل غفلت معاشرت میکند و غفلتها یکی بعد از دیگری میآید. اگر بخواهی بگذاری بدون دعا و بدون مناجات و بدون خلوت کردن با خودت و بدون این که پاک کنی، آن غفلتها تراکم پیدا کرده و زیاد میشود تا جایی که شما را زمین گیر میکند. خب چرا؟! همان دقیقه که برای شما غفلتی پیش آمد، همانجا بنشین با خودت مناجات (مثلا) مریدین را بخوان و همانجا وضع خودت را صاف کن و نگذار روی هم جمع شود، چون بعدا برطرف کردنش مشکل می شود.
در ادامه میفرمایند: «و منک اقصی مقاصدهم حَصَلوا» این ها با لذت مناجاتت به تو میرسند و این ها کسانی هستند که از تو به بالاترین مقصد دست مییابند در اثر همین مناجاتها و دعاها.
«فیا من هو علی المُقبلینَ علیه مُقبل»؛ ای کسی که بر توجهکنندگان بر خودش روآور است. ای خدایی که وقتی بنده یک مقدار به تو اقبال میکند، تو هم به او اقبال میکنی.
«و بالعطف علیهم عائد مُفضِل»؛ ای خدایی که همواره با آن عطف و مهربانی که داری، مهربانی و عطوفت خود را مثل باران رحمت بر آنها فرومیریزی و آنها را مشمول رحمتها و مهربانیها، مهرورزیها خودت قرار میدهی.
«و بالغافلین عن ذکره رحیمٌ رئوف»؛ اگر هم کسی از تو غافل میشود، تو به سراغ او میروی و با مهربانی و رحمت و عطوفتی که داری به سوی آنها اقبال میکنی. پس هم به مقبلین توجه داری، هم به غافلین. هم به آنهایی که توبه کردند و هم به آنهایی که دستشان در معصیت است توجه میکنی. خب دیدیم کسانی را که غرق در گناه و معصیت بودند، یک دفعه همه را کنار گذاشتند؛ آیا میشود که این به مدد الهی نباشد؟! این معنای همین جمله است.
«و بجذبهم الی بابه ودود عطوف!»؛ خدایی که تو در دل آنها ایجاد جاذبه میکنی و آنها را به سوی خویش میکشانی. چون ودودی، چون عطوفی. ودود یعنی با موّدت و با محبت.
«أسالک أن تجعلنی من أوفرهم منک حظّا»؛ خدایا مرا از کسانی قرار بده که بیشترین حظ و نصیب را از تو میبرند. عزیزان من محبت و عشق خدا هم سهمی است! یکی سهمش زیاد است و یکی سهمش کم است. این که در دعا میفرماید: «من أوفرهم منک حظّا» و یا در دعای کمیل هم که جملهای است با این معنا، در واقع شما در این دعا از خدا میخواهی که سهم بیشتری به تو از محبت و عشق به خودش عطا فرماید.
«و أعلاهم عندک منزلا»؛ و (از کسانی قرار بده که) مقام برتری نزد تو دارند. منزلت تو در نزد خدا بالا رود.
«و أجز لهم من وُدّک قِسما»؛ و از دوستی تو سهم بیشتری میگیرند. «قِسما» اینجا غیر از قَسَم است. قسم یعنی سوگند خوردن، ولی قِسم یعنی سهم و قسمت، یعنی آن مقدار سهم و نصیبی که یک «سالک» از مودّت و عشق خدا به آن میرسد. در این فراز از دعا از خدا میخواهی که مرا از کسانی که بیشترین نصیب و سهم را از عشق تو دارند قرار بده. قبلش از مراتب گفتی، حالا از عشق میگویی.
«و أفضلهم فی معرفتک نصیبا»؛ و در معرفت تو نصیب بهتری میبرند. باز اینجا مسأله «معرفت» عنوان میشود. درست است که شما در همه این جملهها بهره بیشتر را خواستی، اما از چی؟ باید ببینیم از چی بهره بیشتر میخواهیم؟ یک جا از «عشق خدا» است، یک جا از «منازل سیروسلوک» است. ولی اینجا چه میگویی؟ «أفضلهم فی معرفتک نصیبا»؛ شناخت و معرفت میخواهیم تا بیشترین بهره را از خدا ببریم...
***
(حاشیه جلسه): این بخش از دعا را انشاءالله دوستان با توجه و معنا و توضیحاتی که داده شد حفظ کنند تا اگر خواستیم در قنوت یا جای دیگر بخوانیم از حفظ باشید. بنده یادم هست که روزی منزل علامه طهرانی(ره) در همین تهران و قبل از این که منتقل به مشهد شوند، رفته بودیم. منزل ایشان در احمدآباد بود و از منزل تا مسجد ایشان به نام مسجد قائم(عج) که در خیابان سعدی است، خیلی مسافت بود (قبل از آن که رفقای مسجدی منزلی در نزدیکی همان مسجد برای ایشان تهیه کنند)، ما منزل ایشان مهمان بودیم تا این که وسیله آمد و ما نشستیم و راه افتادیم. در بین راه حال علامه طهرانی(ره) به دعا گرفت و شروع کرد به خواندن همین «دعای مریدین» که حضرت استاد سیدهاشم حداد(ره) توصیه داشتند و کلمه به کلمه از حفظ خواند تا به نزدیک مسجد رسیدیم.
حالا شما برادران و خواهران هم باید در بین راه مبداء تا مقصد همینطور عمل کنید. وقتی مثلا یک ساعت یا بیشتر در ترافیک هستید، باید به خواندن دعا بگذرانید، وگرنه عمر آدم تلف میشود. لذا در اتوبوس، مترو، ماشین و... که هستید باید تسبیح همراه داشته باشید تا ذکری بگویید و از همین دعاها و مناجاتها بخوانید تا یک وقتی دچار غفلت نشوید.
خداوند انشاءالله به حق محمد و آل محمد(ص) دل ما را از شراب محبت خود پر کند و ما را به عشق و محبت خودش بمیراند و زنده بدارد.
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته.