تقسیم بندی اعضای بدن

  

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل دوم کتاب المطالب السلوکیه صفحه 125

 

 

شرح درس : تقسیم بندی اعضای بدن

توسط استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی (سلمه الله)

                                          

این موضوع ، مطلبی است طبّی از قانون طب ؛ نوشتۀ محمود بن محمد که علامه حسن زاده آملی آن را در کتاب  خود به نام " گنجینه گوهر روان "  آورده اند و از آنجایی که این مطلب برای سالک ارزشمند است آن را در این کتاب آورده ایم.

آگاهی از تقسیم بندی اعضای جسم انسان ، برای تفکّرمفید است ؛ زیرا سکوت سالک باید دارای محتوا باشد و محتوای سکوت می تواند شامل آیات آفاقی وانفسی گردد.

موضوع این درس هم در ارتباط با آیات انفسی است که زمینه ای برای تفکّر ما خواهد بود وازاین تفکّر می توانیم معارفی را استخراج کنیم.

 

اطبّاء و متخصّصین علم پزشکی – چه طبّ جدید وچه طبّ قدیم – در تقسیم بندی اعضاء وتشریح آنان گفته اند که : " اعضای بدن به دو دسته تقسیم می گردند : رئیس ومرئوس . یک قسم اعضایی که رئیس هستند ، به این معنا که این اعضاء مرکزیّت دارند و برسایراعضاء ریاست وفرماندهی می کنند ؛ مانند قلب که گفته می شود فرمانده بدن است .  قسم دیگراعضای مرئوس هستند که تحت اوامر وفرامین قسم اولند  و زیر نظراعضای رئیسی کارمی کنند.

 

دومین تقسیم مربوط به قسم  دوم ، یعنی اعضای مرئوسی است . اعضای مرئوس را نیز به دو دسته تقسیم کرده اند : دسته اول اعضایی هستند که در خدمت عضو رئیسی هستند و دسته دوم اعضایی هستند که در خدمت عضورئیسی نیستند ، اما حالت ریاست ومرکزیّت هم ندارند.

 

در تقسیم سوم ، اعضایی که خود مرئوسند و در خدمت رئیس هم نیستند خود به دو دسته دیگرتقسیم می شوند : یک دسته اعضایی که مرئوس واقعی هستند و زیرنظررئیس فعالیّت می کنند و دسته دیگراعضایی که غیر مرئوس هستند و با رئیس کاری ندارند ."

 

در توضیح این تقسیم بندی می فرمایند : اعضای رئیسی ، اعضایی هستند که مبدأ و منشأ قوا ونیروهایی هستند که برای ماندگاری شخص ونوع انسان به آنها نیازمندیم . گاهی نیاز مربوط به خود شخص است که صاحب این اعضاست وگاهی هم نیاز مربوط به نوع انسان است .

به طور مثال گاهی گفته می شود که در حیوانات جنگلی ، شکارفلان نوع ممنوع است؛ زیرا اگر این حیوان شکار گردد ، نوع آن از بین می رود . پس برای بقای نسل این حیوان ، شکارش ممنوع اعلام می شود تا از انقراض آن جلوگیری به عمل آید.

دررابطه با نوع انسانها هم اعضایی کارگر هستند که نوع انسان را نگه می دارند.

همین اعضای رئیسی که حالت فرماندهی وبزرگی و ریاست دربدن دارند خود شامل دو قسمت هستند : یک قسمت اعضای رئیسی که در بقای خود شخص مدخلیّت دارند وقسم دیگر آنهایی که در بقای نوع مؤثرهستند.

اعضایی که مربوط به بقای خود شخص می شوند ودخالت تام در تحفیظ آن شخص دارند عبارتند از: قلب ، مغز و کبد .

قلب در بدن نسبت به سایر اعضاء ، حالت فرماندهی دارد ومبدأ نیرو وحیات انسانی است .اگر قلب بیمار بشود ، دچار ایست قلبی وسکته گردد واز دست برود ، شخص انسان از بین رفته است . ما  باید  به  ساختمان اعضای بدنمان توّجه کنیم وببینیم خداوند چه نیروهایی را در بدن ما به ودیعه گذاشته است که با آنها زندگی می کنیم وعمری را پشت سر می گذاریم . اگر این اعضاء نباشند حیاتی برای انسان وجود ندارد . بنابراین باید بسیارشکرگزار خدا باشیم . درهر لحظه ای احتمال یک ایست قلبی و یک امر الهی هست . برای هر لحظه ای شکری لازم است . آیا فقط با قلب مریض ، مرگ اتّفاق می افتد؟ آیا تا به حال قلبهای سالم از دنیا نرفته اند؟

دومین عضو رئیسی در بدن، مغز است . مغزی که در سر قرارگرفته ، فراتر از یک کامپیوتر کار می کند ومبدأ نیروی حسّی وحرکتی است و سایر اعضای بدن که دارای حس وحرکتند ، تحت فرمان وامر مغزهستند .  با تفکردر مغزونخاع وساختمان پیچیده آنها ، خواهیم دید که دست اعجاز وابداع خداوند در بدن انسان چگونه است . لذا در تحقق این امر به دوستان و رفقا سفارش می کنیم که برای تفکّرات توحیدی ، ابتدا کتاب توحید مفضّل را بخوانند.

مفضّل یکی از یاران امام صادق علیه السلام است که وقتی به حضور حضرت شرفیاب می شد ، حضرت ، بدن انسان را جزء به جزء برای او تشریح می کردند . مطالعه این کتاب سالک را به معرفت می رساند.

این نوع تفکّر برای سالک لازم وضروری است . گاهی بُِِرَندگی وتأثیر این نوع تفکّراز صدها ذکر لسانی وصدها نماز بالاتر است و به همین خاطر است که معصومین علیهم السلام می فرمایند :  تَفَکُّر سّاعةٍ خَیرٌمِن عِبادَةِ سبعّین سَنَةٍ .  و یا اینکه در قرآن مثال می زند ، در آخرسورۀ حشر می فرماید :  وَ تِلکَ الاَمثالُ نََضرِِبُها ِللنّاس لََعَلّهُم یَتَفَکّّرون.

 

سومین عضوی که دربدن جنبۀ فرماندهی و ریاست دارد کبد است .  کبد در بدن مبدأ و منشأ نیروی تغذیه است . فرماندهی تمام اموری که مربوط به تغذیه در معده وبدن انسان است به عهدۀ کبد می باشد . این مبدأ تغذیه در واقع مبدأ نیروی رشد بدن انسان است.

علاوه بر این سه عضو، عضو دیگری در بدن انسان وجود دارد که مربوط  به بقای نوع انسان است نه بقای شخص.

در رابطه با نوع انسان باید گفت : همان سه عضو – قلب ومغزوکبد – باید باشند تا انسانهای بعدی به وجود بیایند . یعنی وقتی ازدواج بین زن ومرد صورت می گیرد برای به وجود آمدن نسل آنها باید این اعضاء باشند تا در تشکیل نوع انسانهای بعدی دخالت کنند . اما علاوه بر اینها برای بقای نوع انسان ، عاملی دیگر لازم است به نام  "انثیان"  که ترجمۀ فارسی آن بیضتین می باشد ومنشأ سلولهای جنسی است که برای بقا وتداوم نسل ضروری است.

پس باید گفت که اعضای رئیسی چهار تا هستند،چه آنهایی که دخالت در بقای شخص دارند وچه آنهایی که دخالت در بقای نوع انسان دارند.

و اما اعضای مرئوسه که تحت فرمان این چهار تا هستند:

در رابطه با مغز، اعصاب در خدمت و زیر فرمان او هستند.

در رابطه با قلب ، شرائین ورگهای اطراف قلب و رگهای منتشره در بدن ، اعضای مرئوسه ای هستند که تحت فرمان قلب قراردارند ؛ ودر ارتباط با کبد ، سیاهرگهای جگر واطراف آن اعضای مرئوسه می باشند و در رابطه  با  بیضتین ، کیسه های منی در خدمت هستند تا نوع انسان در دراز مدت ودر دنیا باقی بماند.

ونوع دیگر از اعضای مرئوسه ، اعضایی هستند که تحت امر رئیسند و از اعضای دستور دهنده نیرو می گیرند وقوای رئیسی روی آنها اثرگذار هستند . مانند معده، کلیه ها ، طحال و ریه ها.

آخرین مورد اعضایی هستند که نه حالت خادم دارند ونه حالت فرماندهی وریاست دارند ونه حالت زیردستی.

اینها اعضایی هستند که خداوند به طور مستقل وخود به خود آنها را دارای قدرت ونیرویی برای بدن انسان قرار داده است ؛ مانند : استخوانها وغضروفها.

 

آنچه که از این مطلب نتیجه می گیریم این است که همه ما برای سیرالی الله نیاز داریم که مقداری از عالم بیرون به عالم درون وارد شویم وراجع به قوای جسمی و  مادی بدن اطلاعاتی کسب کنیم وبه ودیعه هایی که خداوند در بدن ما قرار داده ، پی ببریم . برای دستیابی به این امرباید از این اشتغال بیرونی وشلوغی اطراف و اکنافمان بیرون بیاییم وببینیم در باطنمان چه خبر است . گنجها وامانتهایی که خداوند در بدن ما قرار داده به مراتب بیشتر از چیزهایی است در خارج و اطراف خود می بینیم . چرا در اینها فکر نمی کنید؟ چرا روی اینها کار نمی کنید؟ آیا فقط یک پزشک که وظیفه اش رسیدگی به بیمار است باید اینها را بداند؟ ما نباید این مطالب را بدانیم؟

من عرض می کنم اگر پزشک بخواهد عارف بشود، باید دیدش را عوض کند و در معالجۀ مریض باید دیدش معارف الهی ورسیدن به خدا باشد.

باید با این دید از عالم بیرون خارج شده و به درون فکرکنیم ؛ زیرا این نوع تفکرمنشأ ومبدأ معرفت برای ما می گردد که در آینده برای پیشرفت معنوی وروحی خودمان به آن نیاز داریم .

توحید مفضّل را بخوانید . از برنامه های علمی وآموزشی ومستند رادیو وتلویزیون  در این ارتباط استفاده کنید. مطالعۀ کتابهای علمی ، حتی کتابهای علوم دانش آموزان در مورد جهان خلقت ، مخلوقات خداوند واز جمله بدن انسان اطلاعات مفیدی را در اختیار ما می گذارد.    

در آیات قرآن هم زیاد توصیه به تفکرشده است. لذا از همۀ دوستان تقاضا داریم که به این مطالب توجه کنند و تفکررا در خود اساس قرار بدهند وروی آن کار کنند که به نفع خودشان است.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین