ملکه ی تقوی

  

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین و صلی الله علی محمّد و آله الطاهرین

بند سی و نهم- فصل اول- از کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]

شرح درس: الملکات النفسانیه: ملکات نفسانی: ملکه تقوی

توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی‌سلمه الله

«التمرین و عادة النفس علی فعل الواجبات و ترک المحرمات أمر أخلاقی ضروری لتحصیل ملکة التقوی و العدالة الواجبه لکل مسلم و مسلمه و إن لم یکن شرطا لصّحة عمله کامام الجماعة و القاضی و المرجع الدینی. ولکن یجب الالتفات بأنه من الناحیة العرفانیه، اذا لم تکن هذه العبادات والواجبات کالصّوم والصّلاه و غیرهما من أعمال و تروک ناشئا من منشأ باطنی منور لاتعطی مفعولها من التغییر الجذری حیث أنها مجرد روتین قائم علی فعل الجسم المعتاد، و مسقط للتکلیف الشرعی، نعم التقوی له مراتب، و السالک فی مرتبتة العالیه یتأثر و یتکامل بنور أفعاله و أفکاره، و الله خیر ناصر و معین»؛
Â
تمرین و عادت دادن نفس به انجام واجبات و ترک محرمات، در به دست آوردن ملکه‌ی تقوا و عدالت واجب، برای هر مسلمان از زن و مرد امری اخلاقی و ضروری است. هر چند شرط صحت عمل به حساب نمی آید، همانند عدالت در امام جماعت، قاضی و مراجع دینی، ولی از دیدگاه عرفانی واجب است توجه شود: زمانی که عبادات و واجبات مانند روزه و نماز وغیر آن از فعل ها و ترک ها از درونی نورانی نشأت نگیرد، تغییر ریشه ای نخواهد داشت؛ چرا که این افعال تنها به صورت روتینی که بدن به آن عادت کرده و برای رفع تکلیف شرعی خواهد بود. آری! تقوی مراتبی دارد و سالک درمرتبه‌ی بالای تقوا به نور افعال و افکار خود متآثر شده و کامل می گردد و خدا بهترین یار و یاور است.
 
شرح درس:
درس امروز ما موضوعش ملکات نفسانی به ویژه «ملکه تقوی» است. در موضوع ملکه تقوی می‌گوییم که تمرین کردن و نفس را عادت دادن به انجام واجبات و ترک محرمات یک امر الهی، شرعی، ضروری و اخلاقی است. این که بگوییم فقط برویم واجبات را در اسلام بخوانیم چه قدر است و محرمات را دانه دانه بخوانیم کافی نیست؛ البته خیلی‌ها همین را هم نمی‌خوانند، خیلی‌ها نمی آیند احکام شناسی کنند، گناه شناسی و واجب شناسی کنند و ببینند چند قسم واجبات داریم. در حالی که ما خیلی واجبات داریم: واجبات کفایی داریم، واجبات عینی داریم، واجب تاخیری و تعیینی داریم، واجب نفسی و غیری داریم.

واجبات به چند نوع تقسیم می شود که هر کدام زیر مجموعه‌اش گروهی از واجبات است. در محرمات و در ترک‌ها و چیز هایی که نباید انجام داد، باز هم اقسام و انواعی هست که حالا این حرام ها به صورت: گناه کبیره یا گناه صغیره است، از اعضای بدن است یا خارج از شخص مکلف است، در رابطه با جامعه است ، خانواده است ، حکومت است، کجاست. در این‌جا هم بخش فراوانی از این احکام را داریم که دانستن همه این‌ها برای شخصی که مقلد است لازم است، چون تقلید که شعار نیست که بگوییم مثلا مقلد مقام معظم رهبری هستیم یا مقلد آیت الله سیستانی هستیم.

شما به هر مقدار که مسئله بدانید به همان مقدار مقلد هستید، اگر ندانید مسائل را که مقلد نیستید. پس این‌جا مسایل شرعی را دانستن، احکام را دانستن و سپس عمل کردن مطرح است. حالا  در عمل به احکام ، آن احکامی که مورد ابتلا و لزوم شخص است که باید آن‌ها را انجام دهد. این تکلیفات شرعی، این احکام شرعی را حتما باید اول یاد بگیریمÂÂ و بعد هم عمل کنیم؛ حالا این عمل چه جور است؟ آیا این عمل به این است که فقط ما مثلا یک مرتبه یک واجب را دانستیم و یک مرتبه انجام می دهیم، دیگر کافی است؟ یا مثلا حرام را یک مرتبه دانستیم و ترک کردیم دیگر این کافی است و ما را عادل می کند، ما را مستقیم می کند، ما را متقی می کند؟! نه آقا این طور نیست! شما این واجبات و محرمات را بعد از آن‌که دانستید، باید کار کنید، یعنی تمرین کنید، باید حفظ بشود و در ذهنت باشد.

همان‌طور که نماز را حفظ می کنیم و باید مبطلات نماز، مقارنات نماز، واجبات نماز، همه را باید بدانیم، آیا در رابطه با خمس، مسایل خمس و سال خمسی‌مان و چیز هایی که با آن درگیر می شویم ، نباید بدانیم؟ حالا این‌ها را دانستیم ، بعد می آید نوبت عمل می‌شود. عمل چیست؟ آیا عمل به این است که یک مرتبه همه این‌ها را انجام بدهیم؟ یا باید تکرار کرد آن‌ها را؟

تکرار این اعمال، چه ترک کردن‌ها (محرمات) و چه آن‌هایی که انجام دادنش لازم است(واجبات)، مدتی که انسان تمرین کرد، یک عادت تقوایی و یک ملکه تقوایی برایش پیدا می شود. یک نوع عدالت و معتدل بودن در دین خدا برای او پیدا می شود. که حالا سوال این است که آیا این عدالت را فقط مجتهد و مرجع تقلید باید داشته باشد؟ این عدالت تقوایی را فقط باید پیش نماز در مسجد داشته باشد؟ این عدالت تقوایی را فقط آن قاضی دادگاه خانواده که مراجعه می کنی یا دادگستری، او باید داشته باشد؟ یعنی من و شما نباید داشته باشیم؟ مایی که فرض کنید از این منصب ها و موقعیت ها نداریم ، نباید داشته باشیم؟

البته این جور افراد چون مسئولیت هایشان بزرگ است، خیلی باید عدالت را رعایت کنند، ولی شما هم باید یک عدالت تقوایی نسبت به امور دینی و واجبات و محرمات داشته باشید؛ این کار هر مکلف است، این کار هر مسلمان زن و هر مسلمان مرد است. هر کسی که به سن تکلیف رسید، بلکه قبل از تکلیف، باید این اطلاعات را داشته باشد تا وقتی به سن تکلیف رسید آن‌وقت بداند باید چکار کند. حالا هم وظیفه این بچه است، یعنی وظیفه دختر و پسر قبل از سن بلوغ است و هم وظیفه پدر و مادر است که شب به شب، رساله توضیح المسایل را برایش باز کند و بخواند.

این دختر خانمی که در سیزده سالگی باید غسل کند، فرض کنید احکام حیض را نداند، خُب چه کسی باید به او بگوید؟ بگذاریم و بگذاریم تا وقتی که آن قضیه برایش پیش بیاید و نداند چی به چی است و چه کار کند؟ در مسایل حیض ما عددیه داریم، وقتیه داریم، مضطربه داریم، انواع و اقسام مسائل داریم ، حالا فقط آن خانم باید بداند؟ شمایی که شوهرش هستی نباید کمکش کنی؟ شما یا باید اجازه بدهی برود کلاس احکام یا در خانه کمکش کنی و رساله ، سی دی احکام، ÂÂ همه جور امکانات برایش بیاوری، با توجه به این که الان الحمد الله خیلی خوب شده و در رادیو و تلوزیون ، هر کسی سوالی داشته باشد ، هر مرجعی ، نماینده می آید پشت رادیو می گوید که شما از کی مثلا تقلید می کنید ، آقای ناصر مکارم شیرازی که خودشان می آیند ، حالا بقیه نماینده شان، چون به هرحال مشغله دارند نمی‌رسند.

مثلا اگر خانمت از رادیو می خواهد استفاده کند، باید تعقیب کنی ببینی یاد گرفته یا نه، باید کمکش کنی. بالاخره او بچه داری دارد، خانه داری دارد، هزار جور کار دارد، باید کمکش کنی، یا اجازه بدهی برود مسجد و اگر پیش‌نمازی هست که واقعا آدم درستی است که دارد احکام می‌گوید و وارد است به احکام برای خواهران و برای برادران استفاده کند. خانمت را اجازه بده ، خواهرت را اجازه بده ، دخترت را اجازه بده برود مسجد بنشیند احکامش را یاد بگیرد، یا یک جای دیگر کلاس احکام برود.

چطور ما برای زبان انگلیسی اگر بچه مان بخواهد یاد بگیرد، می رویم استاد خصوصی میگیرم و می آوریم در خانه و پول می دهیم ساعتی چقدر که بیا بچه ما را زبان خارجی یادش بده، آن‌وقت احکام را نباید استاد بگیریم برایش؟! یادگیری احکام استاد نمی خواهد؟ قران کلاس دارد، احکام هم کلاس دارد، هر رشته ای، هر علمی کلاس خودش را دارد؛ البته این صحبت عام است و برای همه مسلمین باید چنین باشد، ولیکن بر سالک الی الله به صورت ویژه ÂÂ واجب است مسایل شرعی‌اش را هم خودش بداند و هم آن‌هایی که زیر نظرش و کفالت و سرپرستی او هستند، بدانند.

ما این‌جا گفتیم که خاصه اهل سلوک با عامه مردم وضعیتشان از نظر احکامی فرق می کند. مردم می‌گویند که خیلی خوب، ما باید نماز را یاد بگیریم، احکامش را هم یاد بگیریم، نماز جماعت برویم، خیلی‌ها هم می روند، مسجدی هستند و می‌روند نماز جماعت و مکه و کربلا و مشهد و خیلی از من و شما بهتر مستحبات را انجام می‌دهند. مخصوصا آن‌هایی که توان مالی هم دارند. خب ما یک وقت به این اعمال شرعی به نظر «ظاهر» نگاه می‌کنیم، یک وقت نه، می‌خواهیم از این ظاهر آن رشد «باطنی» را پیدا کنیم، نه به این معنی که یک وقت شخص می‌گوید من فقط می‌خواهم تکلیف را انجام بدهم، کار به این ندارم که حالا این نماز، نماز معراجی باید باشد. این نماز باید مثلا اسرار معرفتی داشته باشد ، رکوع یعنی چه؟ سجود یعنی چه؟ قنوت یعنی چه ؟ چرا این حرکات را ما در نماز داریم؟ فلسفه اش چیست ؟ فلسفه این که هر رکعتی دو تا سجده دارد، چرا یک سجده ندارد؟ این‌ها را ما در رساله نمی‌بینیم؛ این‌ها در اسرار عرفانی این عبادت ها است.

روزه برای خودش یک اسرار دارد غیر از آن عمل ظاهری؛ حج برای خودش اسرار عرفانی دارد غیر از آن مناسک ظاهری که دارد. لذا باید ببینیم هدف چیست، چرا آن حاجی باید برود هفتاد تا سنگ را شب مشعر در یک کیسه کند و بعد در دو - سه روز این‌ها را ببرد جَمَره عقبه و صغری و کبری، هفت تا هفت تا سنگ بزند ، یعنی چه؟ برای چی؟ هدف عرفانی از این کار چیست؟ چرا باید هفت دور، دور کعبه دور بزند؟ آخر این برای چیست؟ کعبه کدام کعبه است؟ کعبه همین کعبه ظاهر است؟ یا از این ظاهر باید برویم در کعبه باطن؟ کدام است؟ این‌جاست که سالک به این ظاهر اکتفا نمی کند.

سالک الی الله می‌گوید خدا که نیاز به نماز من ندارد، درست است که او گفته که من انجام بدهم، اما من در حد اسقاط یک تکلیف که این کار را نمی کنم. حالا من این‌جا این مطلب را باز کنم: شما یک وقتی نماز را می‌خوانید و می‌گویید فقط چون خدا گفته، من این راÂÂ انجام می دهم؛ این در عالم شرع اسمش سقوط تکلیف است. یعنی تکلیف الهی با نماز خواندش از گردنش ساقط می شود؛ ولی یک وقت می‌گوید نه، من می‌خواهم این نماز به درگاه خدا قبول شود، نه فقط اسقاط تکلیف کنم.

یعنی من یک هدف دیگر هم دارم که خیلی دقیق تر، خیلی ظریف تر و خیلی مهم‌تر است و آن این که می‌خواهم این نمازم به درگاه خدا قبول شود، نه این‌که فقط دولا بشوم، خم بشوم و بالا بروم و پایین بیایم! او که به نماز من نیاز ندارد. پس اگر این نماز روی گفتار وÂÂ رفتار من اثر نگذارد این چه نمازی است که من میخوانم؟ لذا اهل معرفت می‌گویند که هر عبادتی حتما باید عبادت ظاهری نباشد که ما فقط یک تکلیفی را انجام دهیم و تمام شود، نه؛ باید دقت کنیم ببینیم نماز ظهر و عصرمان با نماز صبح چه فرقی کرد؟ نماز مغرب و عشاءمان با ظهر و عصر چه فرقی کرد؟ نماز امروزمان با دیروز، با فردا، این‌ها مهم است. اهل معرفت می‌گویند این عبادت ها و این تکلیف ها دارای یک نوری است، آن نور نماز را ما باید پیدا کنیم. اگر پیدا نمی شود باید برویم ببینیم برای چیست، آخر عیب کار کجاست، عیبش را پیدا کنیم.

سالک الی الله این‌طور است. نمی آید هرجور نمازی بخواند، هر جور صدقه ای بدهد ، هر جور خمسی بدهد. او دقت می‌کند کیفیت عبادتش بهترین کیفیت باشد. او نمی رود دنبال این‌که مثلا اعمال را زیاد کند، «کمّیت» را در نظر نمی گیرد، او «کیفیت» را در نظر می‌گیرد. می‌گوید بگذار من دو رکعت نماز بخوانم، اما این دو رکعت، دورکعت نماز با حضور قلب باشد. نمی رود در کثرت افعال و اعمال و اذکار (غرق شود)؛ او در پی این است که کیفیت خوب باشد، کیفیت طوری باشد که اثرش را در خود پیدا کند و نورانیتی پیدا بشود، حضور قلبی حاصل بشود.

پس ملکه تقوی از این‌جا پیدا می‌شود که انسان تمرین کند و عادت کند به انجام واجبات و ترک محرمات (با در نظر گرفتن کیفیت و نگاه عرفانی)، و حالا در کنار آن‌ها، ÂÂ یک مقدار مکروهات و یک مقدار هم مستحبات هست که سالک الی الله به آن توجه می کند و از نور (همه) این اعمال یک ملکه روحانی قدسی به نام «ملکه تقوی» ساخته می شود. تقوی هم به معنای قوت است. تقوا را دو جور می‌توانیم معنی کنیم: تقوی از وقایت یعنی پرهیز، یک معنای تقوی هم قوت و قدرت است. یعنی شما با ترک گناه و در اثر تمرین بیشتر قدرت‌تان زیاد می‌شود و از نظر روحی و معنوی دارای قوت بیشتری می‌شوید.

«التقوی له مراتب»؛ حالا این تقوایی که می خواهیم پیدا کنیم، باز این موضوع نسبی است و دارای چندین مرتبه است: «والسالک فی مرتبته العالیه یتأثر و یتکامل»؛ وقتی این تقوی پیش برود و این ملکات معنوی و فضیلتی در نفس سالک زیاد شود، نمو پیدا بکند و رشد پیدا بکند، او خود کم‌کم می‌فهمد که از این افعال و اعمال عبادی دارد (همواره) نور می‌گیرد و وقتی این نورها زیاد شد، قرب معنوی اش هم به خدا زیاد می شود و راه به سوی خدا باز می‌شود.

پس هم شریعت داریم، هم طریفت داریم و هم حقیقت؛ این سه تا به هم وابسته اند، نمی توانیم بگوییم که فقط شریعت تنها، آن هم فقط ظاهر شرع! نه، ما باید به باطن آن شرع هم توجه کنیم. اگر به باطن توجه کردیم، الی الله راه باز می شود و اگر راه باز شد، به حقایقِ افعال و اعمال می رسیم و آن وقت دیگر از این جهت خداوند ما را یاری می‌دهد که لحظه به لحظه در اعمال و رفتار و گفتار و زندگی انفرادی و اجتماعی ما روز به روز به خداوند نزدیک بشویم، و آن‌جاست که ما لذت های الهی و توحیدی بیشتری خواهیم برد.

قبلا گفتیم که نباید زیاد توجه به مکاشفه شود و گفتیم کسانی که مبتلا به مکاشفه می شوند، اگر یک قدری جلوتر بروند و ایمان‌شان تقویت پیدا کند و یقین‌شان تقویت پیدا کند، دیگر توجه به این مکاشفه‌ها نخواهند کرد. آن قوت تقوایی و قوت معنوی، آن نور، وقتی زیاد شد، دیگر به این پایینی ها توجه نمی کند.

همین طور که امروز هم در این درس گفتیم که وقتی ملکه نورانی تقوی در نفس سالک پیدا شد، آن‌وقت دیگر سراغ کثرت عمل نمی رود، سراغ مقداری از اعمال می‌رود که بتواند با آن‌ها لذت ببرد، لذت معنوی ، اثر معنوی ببرد؛ همین که امروز در مناجات مریدین خواندیم که «و فی مناجاتک روحی و راحتی»؛ من در نجوای با تو یک دفعه می‌بینم که آرامش پیدا می کنم، با خلوت با تو یک فضای معنوی در دل من پیدا می‌شود. خیلی ها هستند همین دعا را می‌خوانند، اما این حالت را ندارند، اما سالک این حال را دارد، باور کنید. شما خودتان هم باید امتحان کنید.

نماز سالک با نماز عامه مردم فرق می کند. او در گفتگو و مناجات با خدا نور می‌بیند، الهام می‌بیند، قوه الهی را درک می کند، حس می‌کند. حالا مکاشفه چه ارزشی دارد، وقتی در باطنش این قرار پیدا شد؟ یعنی وقتی از قرآن خواندن ما لذت بردیم ، از نماز خواندن ما لذت بردیم، اصلا سراغ کرامت‌ها نمی رویم، باور کنید. پس این‌که بعضی ها می روند مکاشفه می خواهند، چون آن آرامش و اطمینان روحی در آن‌ها پیدا نشده است، چون این لذت مناجات را نمی بینند، وگرنه اگر قران را باز کند بخواند، یک دفعه نور قرآن را ببیند، یک دفعه می‌بیند که خودش در محضر خداست، و ÂÂ این‌جا در خود از قران یک نورانیتی حس می‌کند، یک انسی با کلام الله پیدا می‌کند، دیگر چه می خواهد بیشتر از این انس؟!

انس در نماز، انس در جلسات معنوی، انس با سالکین الی الله ، این انس ها خیلی ارزشش بیشتر از این مکاشفه‌ها است که می‌بینیم کسانی می‌روند دنبال مکاشفه! آن‌هایی که اهل این انس نیستند، آن‌هایی که اهل این خلوت نیستند، آن‌هایی که اهل این لذت نیستند، لذت نمی‌برد از این نمازش آقا! لذت نمی‌برد از این دعایش، لذت نمی برد از قرآن خواندنش. پس چه کار باید بکنیم؟ باید این لذت‌های معنوی را در خودمان پیدا کنیم ، باید یک کاری کنیم نماز امروزمان از دیروز بهتر باشد ،اگر این کار را کردیم آن‌وقت موفق می‌شویم، آن وقت دیگر دنبال این و آن نمی‌رویم که فلانی نمی‌دانم از این کارها دارد انجام می دهد، ما بلند شویم و برویم ببینیم آن‌جا چه خبر است! نه، راه خودش را می رود و خدا هم ازش راضی است.

***

از خداوند مسئلت می کنیم که این یقین را به ما عطا فرماید تا بتوانیم این راه را بپیماییم.

خداوندا ما را قدر دان خودت قرار بده؛ قدردان امامان‌مان و پیشوایان دینی‌مان قرار بده؛

اللّهم وفّقنا لما تُحب و ترضی و لاتکلنا الی أنفسنا طرفة عین ابدا

ÂÂ اللّهم غیّر سوء حالنا بحُسن حالک

اللّهم نَوِّر ظاهرنا بطاعتک و باطننا بمحبّتک و قلوبنا بمعرفتک و ارواحنا بمشاهدک و اسرارنا بإتّصال حضرتک یا ذالجلال و الاکرام

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دریافت فایل صوتی

alt


[1] . بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی(حفظه الله) در تاریخ 90/02/06؛ مطابق با 22 جمادی الاولی 1432