اقسام نفس

  


بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

 

بند بیست و پنجم- فصل اول- کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]

شرح درس:أقسام النفس: اقسام نفس

توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله

 

«تقسیم للنفس مذکور فی القرآن الکریم:

الف)النفس الأماره:

و هی الطبیعه الأولیه المذمومه ذات الطلبات و الأوامر الکثیره فیما لا یرضی الله سبحانه قال الله سبحانه: «و ما أبری نفسی ان النفس لأماره بالسوء الا ما رحم ربی»[2]

ب)النفس اللوامه:

وهی التی تلوم صاحبها عند ارتکاب الخطأ و الحرام و المنکرات و کل ما یخالف رضی الله جل جلاله، و مرتبتها أعلی من النفس الأماره، و هی لا تحصل الا بعد البدء بعملیه تزکیه النفس و تهذیبها و لکونها مفضله و مقیمه عندالله أقسم بها فی سوره القیامه حیث قال عز من قائل: «لا أقسم بیوم القیمه  و لا أقسم بالنفس اللوامه»[3]

ج)النفس الملهمه:

و هی ما ینتقل الیها السالک بعد لوم کثیر لنفسه الأماره، و بعد مجاهدات مریره و طویله، یشعر فی نفسه الفرقان الممیز، قال تعالی: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا»[4] و قال: «...و اتقوا الله و یعلمکم الله»[5] وقد أشار سبحانه الی هذه النفس فی سوره الشمس: «ونفس و ما سوئها  فالهمها فجورها وتقوئها»[6]

د)النفس المطمئنه:

وهی التی استقرت و قعدت مقعد صدق فی جوار ملیک مقتدر، نفس ملکوتیه، و کلیه الهیه، باشرت روح الیقین، وزال عنها الشک و الارتیاب، وانکشفت لها حقیقه وحده الوجود، قال الله سبحان: «یا ایتها النفس المطمئنه  ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»[7]

 

ترجمه: مطلب بیست و پنجم: اقسام نفس

در این مطلب تقسیمی از نفس را که در قرآن کریم آمده است یادآور می شویم:

الف)نفس اماره:

نفس اماره همان طبیعت اولیه‌ای است که صاحبش را به خواسته ها و دستورات بسیاری که مرضی خدا نیست وا می دارد. خداوند سبحان فرموده است:  از قول حضرت یوسف: «من خودم را تبرئه نمی کنم، نفس به بدی دستور میدهد، مگر اینکه خدایم رحم کند»؛

ب)نفس لوامه:

این نوع نفس نفسی است که صاحب خود را هنگام ارتکاب خطا و حرام و منکرات و تمام چیزهایی که رضای خداوند  جل جلاله  در آن نیست ملامت می کند، مرتبه ی نفس لوامه از نفس اماره بالاتر است، نفس لوامه بعد از شروع عمل تزکیه و تهذیب نفس به دست می آید و چون این نفس دارای فضیلت و ارزش در نزد خداست خداوند در سوره قیامت بدان سوگند یاد کرده است؛ آنجا که خداوند عزیز فرموده «سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس لوامه»؛

ج)نفس ملهمه:

نفس ملهمه نفسی است که سالک بعد از ملامت بسیار نفس اماره و مجاهدت سخت و طولانی، در خود احساس نیروی تشخیص حق از باطل می کند. خداوند بلند مرتبه فرموده است: «تقوای الهی را  در خود پیدا کنید. برایتان نیرویی قرار می دهد که خوب را از بد بشناسید» در جای دیگر قرآن فرموده: «پرهیزگارباشید تا خداوند از علمش به شما بیاموزد» خداوند به این مرتبه از مراتب نفس در سوره ی شمس اشاره فرموده: «سوگند به نفس انسان و خداوندی که آن را موزون آفرید، و به او تمییز خوشبختی و بدبختیش را الهام فرمود»؛

د)نفس مطمئنه:

نفس مطمئنه نفسی است که در جایگاه صدق آن هم در جوار خداوند پادشاه مقتدر، مستقر و جا گرفته است نفسی است ملکوتی، و کلی الهی که روح یقین را در گرفته و شک و تردید در آن راه ندارد و حقیقت اصالت وحده الوجود برای او حل شده است. خداوند سبحان فرموده است: «ای  نفسی که آسوده خاطر هستی، در حالی که هم تو از پروردگارت خوشنودی و هم او از تو خوشنود است، به سوی او برگرد»؛

 

شرح مطلب:

این چهار مرتبه از نفس، یعنی این تعدد را  نمی شود گفت که اینجا شما در وجود تان چهار نفس متباین نسبت به هم داشته باشید، این مراتب از نفس است.

مرتبه اول نفس «اماّره» از همان نفس  واحده، دارای مرتبه- مرتبه است، یعنی شما این نفس را وقتی کم کم پاک میکنی، تزکیه اش می کنی، پاکسازی می کنی و جلایش می دهی، این نفس به تدریج از آن مرتبه پایین به بالاتر می رود و کیفیت‌اش عوض می شود و تغییر می کند. البته ما نمیتوانیم بگوییم که کیفیت مراتب نفس به نحوی است که مثلاً آمدیم بالا دیگر آن نفس اماره تمام شده و دیگر هیچ از آن نمانده است، بلکه ممکن است که شما وقتی رسیدی به نفس لوامه، باز هم یک مقدار از نفس اماره در نفس لوامه باشد، یا وقتی می رسی به نفس ملهمه، همینطور؛ البته در نفس مطمئنه دیگر چنین نیست، یعنی در مطمئنه وقتی انسان به اطمینان کامل پا بگذارد، دیگر آنجا این چیزهایی که قبل از این مرحله بود وجود ندارد.

پس کیفیت نفس در تزکیه و پاکسازی مراتبش ضعف و شدت دارد و لذا در هر حالی نباید آدم خاطرش جمع بشود .یعنی تو مراتب بالاتر هم ممکن هست که آثاری (از نفس اماره) مانده باشد. لذا می بینیم که در مناجات‌های امام زین‌العابدین (علیه‌السلام)، مناجاتی است به اسم مناجات الشاکین، شاکین غیر از شاکرین است. شاکرین برای شکر است ولی شاکین برای شکوه است .شکوه از چه؟ از نفس است؛ این را خود امام زین العابدین(ع) فرموده است، یعنی شما می بینید عارفین را امام می گوید، مریدین را امام می گوید، شاکین را هم همان امام می گوید، خب این یعنی چه؟ یعنی می شود بگوییم امام این حرف‌ها را (فقط) برای ما گفته و (نعوذبالله) امام نقش بازی کرده و این دعاها تصنعی و ساختگی است؟!

 آن امام که دارد مناجات عارفین را می گوید، همان امام آمده مناجات الشاکین را گفته است. این گریه هایی که حضرت علی علیه السلام می‌کند، ائمه معصومین (علیهم‌السلام) می کنند. وقتی ذکر کسی زیاد پیش اشخاص شود، او در نظر افراد جلوه می کند؛ الان می بینید کسی که در سر کاری و مسئولیتی است، یک جو تبلیغاتی برای او  از رادیو و تلویزیون وجود دارد و او در افکار مردم جا گرفته است، ولی همین که از مسئولیتی که دارد کنار برود، یک‌دفعه پایین می رود و اسمی از او باقی نمی ماند، مانند مرده ای که زیر خاک برود و بعد از یک مدتی که بگذرد، نه ذکری ونه اثری از او می ماند. جو تبلیغاتی این‌قدر آدم ها را آماده می کند و فکرشان را متوجه می کند. آیت الله آقای خمینی(ره) هم استاد فلسفه بوده و هم استاد اخلاق بوده است و ما از وصیتنامه ای که برای احمد آقا نوشته اند و خیلی عارفانه است در اینجا آوردیم.  یک جایی است که میگوید: پسرم من گرفتار تسویلات نفسم، گرفتار شیطانم، تعبیر می کند می گوید من گرفتار شیطان نفس هستم.

شما ببینید یک مرجع تقلید، یک کسی که در اوج مرجعیت تقلید و مرجعیت رهبری و سیاسی است، ولی در این‌نامه این‌چنین می نویسد، این را شما چه طور تفسیر می‌کنی؟! یعنی می شود گفت که اصلا این حالت نباشد، یعنی خلاف واقع می‌گفته این حالت را؟! این را برای پسرش احمد آقا می‌گفته، برای خودش که نمی‌گفته، این حالش بوده که بیان کرده است.

اگر امام هم دارد یک چیزی می گوید، یا آقای بهجت هم یک چیزی می گوید، یا سید هاشم حداد هم یک چیزی می‌گوید و (از این نوع حرف‌ها)  هم تو بیاناتشون هست، در واقع این در مقابل آن جلالت و عظمت و هیمنت (ذات اقدس الهی) است که این حرف را می‌زند، چون اگر این احساس (اظهار شکستگی در برابر خدا) از انسان برود، دیگر نمی تواند به تکامل برسد، نمی تواند ترقی کند. یعنی باید اینجور باشد، باید وضعیتش جوری باشد که همیشه خودش را مزمّت کند، همیشه دستش به عجز و گدایی (پیش حضرت حق) باشد، تا در دستش چیزی بریزند، و الا همینقدر که بگوید بله تمام شد! یا چیزی (از نفس اماره) ندارم، یک کم به خودش فخرکند رفته دیگر!

لذا می بینیم که امام زین العابدین(علیه‌السلام) در کنار مناجات‌های مریدین و عارفین، مناجات الشاکین دارد و عجیب است، وقتی شما می‌خوانید: «اِلهى‏ اِلَیْکَ اَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمَّارَةً »؛ الهی به سوی تو شکوه می‌کنم از نفسی که همواره مرا به بدی وا میدارد(نفس اماره)؛  مگر حضرت یوسف که پیغمبر بود نگفت «و ما أبری نفسی ان النفس لأماره بالسوء»؛ من خودم را تبرئه نمی کنم، نفس به بدی دستور میدهد؛ این پیغمبر بود که گفت، اگر این‌جور نمی گفت که خدا حفظش نمی کرد. بنابراین این مسائل خیلی طبیعی است، نمی شود که بگویید حالا که من اینقدر ریاضت کشیدم و زحمت و دستورات و اینها را انجام دادم، پس دیگر نفس اماره تمام تمام شده است. نه! باز هم ممکن است یک چیزهایی باشد.

 

مرتبه دوم نفس «لوامه» است که این یک مرتبه بالاتر از نفس اماره است و در قرآن هم ذکر شده «لا اقسم بالنفس اللوامه»؛ یعنی انسان را سرزنش می دهد در هر مرتبه ای که باشد و بخواهد بالاتر برود .

 

مرتبه سوم نفس که باز یک مقدار بهتر می شود - که البته مراتب قبل را هم نباید از دست بدهیم، آن حالت‌ها در این نفس هم می آید- این نفسی است که «ملهمه» است و الهام شده و فرقانی شده است؛ فرقان یعنی یک حالتی از تشخیص و بصیرت برایش پیدا شده  و می تواند با همان نوری که خدا در دلش انداخته، راه را پیدا کند، جاده را پیدا کند، چراغی است که با آن می تواند با خودش کار کند. حالا اگر هیج کتابی هم نباشد، هیچ کسی هم نباشد، می نشیند یک گوشه ای خودش با خودش با آن چراغی که روشن شده در دلش، می‌تواند کار کند .

و در آیه دیگر می خوانیم «واتقوا الله و یعلمکم الله»؛ پرهیزگار باشید تا خداوند از علمش به شما بیاموزد؛ این کدام علم است که از جانب خدا می آید، این علم کسبی نیست، این علم نوری هست، این علم لدنی هست، این از «مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ »[8]  از نزد خداوند حکیم و آگاه؛ است و از آنجا می آید. افاضات و انواری است که به دل شما الهام می‌شود و شما را سوق می دهد.

در رابطه با «صلاة استخارة ذات الرقاع» نماز استخاره با چند قطعه، از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «هرگاه خواستی برای انجام کاری استخاره نمایی، شش قطعه (کاغذ و نظیر آن) را بردار و بر روی سه قطعه آن بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم، خیرة من الله العزیز الحکیم لفلان (صاحب استخاره با ذکر نام او و نام مادرش)، لا تفعل» و بر روی سه قطعه دیگر بنویس «بسم الله الرحمن الرحیم، خیرة من الله العزیز الحکیم لفلان بن فلان، أفعل» سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد از نماز به سجده رفته و صد مرتبه بگو: «استخیر الله خیرة فی عافیة» و بعد بنشین و بگو:  «اللهم خیر لی و اختر لی فی جمیع اموری فی یسر منک و عافیة»؛ سپس رقعه ها را بر هم زن و یکی را پس از دیگری بردار، اگر سه قطعه به طور پیوسته نهی بود، انجام نده و اگر هر سه امر بود، انجام بده و اگر یکی امر و دیگری نهی بود، پنج رقعه را خارک کن، آن گاه هر کدام از امر و نهی بیشتر بود طبق آن رفتار کن»[9]

یک جور استخاره با قرآن هست، یک جور با تسبیح است، یک جورش است که می گوید این استخاره طلب‌الخیر است، یعنی از خدا طلب حکم و فتوا می کند؛ این با دلش کار می کند یعنی از خدا می طلبد، استخاره برای کجاست؟ این را می‌گوید برای وقتی که شما سر دو راهی قرار می‌گیری و نمی دانی کدام کار را انجام بدهی، یا چهار- پنج تا کار خیر است که نمی دانی کدام را جلو بیندازی، یا اصلاً نمی توانی ترجیح بدهی بین یک کاری و کار دیگر، این حتماً لزوم ندارد که باید با  قرآن استخاره کند یا با تسبیح یا «صلاه ذات الرقاع» بخواند. بنده حتی در روایتی دیدم که یک نوع استخاره، استخاره دل است، یعنی مثلاً ببینی تو دلت این اموری که در نظر داری، فکر کنی که کدامش را می توانی در دلت ترجیح بدهی، امام(ع) می‌فرماید روی همان برو و عمل کن.

یا یک جا دیدم اگر بخواهی خیلی بهتر بفهمی، اگر واقعاً یک کار خیلی مهم است، می شود وضو بگیری ،دو رکعت نماز مستحبی بخوانی و بعد تو حال نماز ببینی کدام تو دلت می افتد. این همان نفس ملهمه‌ای ا‌ست که در این مطلب از کتاب می خوانیم. یعنی باید دلت به جایی برسد که بتوانی از دلت چیزی در بیاوری، باید به اینجا برسد که بتوانی از باطنت الهام گیری کنی.

 

مرتبه چهارم که آن نفسی است که خیلی خیلی خوب و عالی است «نفس مطمئنه» است، که آن‌جا دیگر نه شکی است، نه ریبی است، نه تزلزلی است آنجا یک مقام است، یعنی دیگر از حال رسیده به مقام، فرق حال و مقام این است که حال به حال (متغیّر) می‌شود و تحولات هست، ولی وقتی مقام شد، به حالت اقامت و مقیم می‌رسد، یعنی این نفس مطمئن می شود؛ دیگر آن اضطراب‌ها و تزلزل ها و شک و ریب‌ها و شبهه ها و همه را سوزانده و از دست داده، رفته در جایی نشسته که خیلی با عظومت است؛ «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر»؛[10] در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانایند؛ و این نفس از هر لحاظ به درجه اطمینان رسیده، به درجه قدرت و قوت رسیده، و احساس می‌کند که هم از جانب «او» این رضایت حاصل است و هم  از این طرف، هر دو با هم «رضی الله عنهم و رضوا عنه»[11] خدا از ایشان خشنود و آنان نیز از او خشنودند؛ دو طرف با هم، عیناً مثل دو تا دوستی که با هم جون جونی می شوند! دیگر فرقی بین این دو تا دوست نیست.

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و علی (علیه‌السلام) یک جان بودند «انفسنا و انفسکم»[12] یک جان بودند؛ تو هم (وقتی به نفس مطمئنه رسیدی)، یک جان می‌شوی، یعنی در آن مراحل بالا جانان را تحسین میکنی،  این  جانان ،جان جانان است که وقتی این بدست می آید، دیگر آدم در آن مرحله که می رسد خودش احساس می‌کند با «او» حرف می زند و تمام وجودش ذوب شده در او است.

شما نگو این اغراق هست! و این چه جوری می شود؟ باید چشید، باید رسید به آن‌جا، آن‌جا که رسید، آدم می‌فهمد چه خبر است .

یعنی واقعاً یک پادشاهی و یک سلطنت است. سلطنتی است که نه تو دنیا به‌دست می آید و نه تو آخرت به‌دست می آید. سلطنت است، تو  اون مرحله شما پادشاهی می‌کنید؛ وقتی برسی، همه چیز زیر دستت است، تو قبضه خودت است.

ببین ابن فارض چه می گوید، ببین حافظ چه می‌گوید، ببین مولوی چه می گوید، این‌ها در اشعارشان است. این مراحل را که جماد بودم، نامی شدم، ملک شدم، بعدِ ملک چی شدم، تا می رسد به آن جاهایی که دیگر یکی می شود با او، وقتی او بشود، دیگر همه «او» را می بیند، چه می خواهد دیگر؟! چی از این بهتر؟!

نه چشمی می بیند این چشمها و نه گوشی می شنود این گوشها؛ آنجا که برسی این مال خودت است دیگر، هر کسی  به آن مقام می رسد، آن مقام مال خودش است.

نمی خواهم بگویم که بین این اولیاء الله و انسان‌های کامل، این‌ها به آن مقامی که می رسند،با هم تداخل (ارتباط) ندارند، چرا این‌ها با هم ارتباط پیدا می کنند، ولی «کل یعمل علی شاکلته»[13] هر کس به طریقه خویش عمل می‌کند؛ هر کس در آن مقامی که دارد، مال خودش هست. باید هر چه سعی می کنید، تلاش می کنید این نفس مطمئنه را یک هدف قرار بدهید برای خودتان که ما می خواهیم یک همچین نفسی برای خودمان پیدا بکنیم.

همان که در آن روایت حضرت علی علیه السلام اقسام نفس را برای کمیل روایت کرد و تا جایی رساند که گفت چراغ را خاموش کن که صبح طلوع کرده، خُب این چه حالی است؟ چه وضعیتی است؟ لذا  رفقا سعی کنند و ان‌شاءالله این زحماتتان، این ریاضت‌هایتان، این آمد و رفت هایتان، این‌ها بی اجر نیست، خدا زایل نمی کند، دارد می بیند حرف‌ها و نیت‌هایی را که دارید.

 

صلوات بر محمد و ال محمد

 

دریافت فایل صوتی

alt


[1]. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی (حفظه‌الله) در تاریخ 1389/10/07

[2] . سوره یوسف، آیه 53

[3] . سوره قیامت، آیات 1و2

[4] . سوره انفال، آیه 29

[5] . سوره بقره، آیه 282

[6] . سوره شمس، آیات 7و8

[7] . سوره فجر، آیات 27 و28

[8] . سوره هود، آیه 1

[9] . المقنعة، شیخ مفید، منشورات مکتبه داوری قم، ص 36، بحث نمازهای مستحبی

[10] . سوره قمر، آیه 55

[11] . سوره توبه، آیه 100

[12] . سوره آل عمران، آیه 61

[13] . قرآن کریم: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً»؛ بگو : هر کس به طریقه خویش عمل می کند و پروردگار تو بهتر می داند که کدام یک به هدایت نزدیک تر است؛ (سوره اسراء، آیه 84)