مجلس ذکر

  بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمّد و آله الطاهرین

بند بیست و سوم- فصل اول از کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]

شرح درس:مجلس الذکر: مجلس ذکر

توسط:استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی‌سلمه الله

«اذا جلس السالک فی مجلس الذکر مع رفاقة و اخوانه فی الله و بمحضر من أستاذه، فعلیه أن یحفظ قلبه و أفکاره من التّجسس فی أحوال الأستاذ و الرفقاء و ایراد اللائمه علیهم فان هذا الأمر خطیر جدا یتنزل من أعلی علیین الی أسفل السافلین، و لا ینتظر أن یکون أستاذه هو المهیمن و المتصرف فی احواله لأنه یعطی بمقدار ما یفیض علیه من الغیب و بمقدار ما یکون هو قابلا للأخذ، فاذا اشتغل السالک بوظیفته و لم یتعدَّ طوره و استعمل فکره فی معرفة نفسه و رفع الحجب الظلمانیة و النوریة و استمدَّ من فیوضات مجلس الذکر و صحَّح نیته معهم و حمل أفعالهم علی الصحّة، و أخلص محبّته لهم عند ذلک یری شآبیب الرّحمة[2] تنزل علیه. و ینبغی ان ینتخب واحدا منهم لیتزوار معه فی خارج المجلس و أثناء الأسبوع بعد العرض علی الأستاذ والتصویب»؛

هنگامی که سالک با دوستان و برادران دینی اش در مجلس ذکر خدا و در محضر استاد می‌نشیند، واجب است که قلب و افکارش را از کنکاش در احوال استاد و رفقایش نگاه دارد و از راه دادن سرزنش آن‌ها در دل و افکارش جلوگیری نماید. زیرا این امر جداً خطرناک است و انسان را از اعلی علیین به اسفل السّافلین پایین می آورد و سالک نباید انتظار داشته باشد که استادش همیشه مواظب او باشد و کنترل حالات او را در دست بگیرد. چرا که استاد به اندازه‌ی فیضی که از عالم غیب می‌رسد و به اندازه‌ی قابلیت سالک عطا می کند. وقتی سالک مطابق با وظیفه اش عمل کرد و پا از گلیم خود دراز نکرد و از فکرش در شناخت خودش و در برطرف کردن پرده‌های ظلمانی و نورانی کار کشید و از فیوضات مجلس ذکر دوستان یاری طلبید و نیّتش را با اهل مجلس درست کرد و افعال اهل مجلس را حمل بر صحت کرد و دوستی اش را برای آنان خالص کرد، در آن هنگام باران رحمت الهی را می بیند که بر او نازل شده است. سالک باید یکی از افراد همین مجلس را بعد از آن که با استاد در میان گذاشت و او نیز تصویب کرد  برای دیدار و رفاقت بیشتر در خارج از مجلس ذکر و ملاقات در طول هفته با او انتخاب نماید.

شرح درس

هر گاه که سالک در مجلس ذکر الهی نشست و همراه او در آن مجلس، رفیقان الهی او بودند: اخوان او در طریق الی الله، برادرانی که اُخوّت‌شان اخوت الهی هست، ملکوتی هست، به‌خاطر دنیا جمع نشدند، به خاطر خدا جمع شدند، در حضور خدا و در حضور استاد با رفقا دور هم جمع می‌شوند؛ وقتی چنین مجلسی تشکیل شد، این جلسه شرایط خودش را دارد و لذا سالک باید سعی کند در طول زمان جلسه، دل را توی جلسه داشته باشد، دل را حفظ کند، فکرش را جاهای دیگر نبرد.

وقتی می‌نشیند توی مجلس فقط تو خودش باشد، تجسس نکند، فضولی نکند تو حالات استادش، تو حالات کسانی که دورش در جلسه نشسته اند جستجو نکند که مثلاً فلانی چه کاره است و تو ظاهرش یا باطنش چه جوری است!«لائمه» از «لوم» است؛ یعنی بخواهد در فکر خود به استادش، به رفیقاش، به جلسه سرزنشی وارد کند که مثلا باید این‌جور باشد آن جور باشد؛ یا چرا این‌جور است، چرا آن‌جور است و مدام با خودش چرا چرا کند.

سالک اگر آمده که استفاده کند، باید این‌ها را برای خدا رها کند و خودش را با خدا مشغول کند و الّا می رود در این افکار و از فیض جلسه محروم می ماند . این امر که کسی بخواهد تو استاد و رفقایش جستجو کند، تو خصوصیات جلسه یا ظواهر جلسه یا به در و دیوار نگاه کند، یا به زینت‌هایی که تو جلسه هست و... مشغول شود، امر خطرناکی است. مثلاً گاهی اوقات می بینی یک پوستر آدم را به خودش مشغول می کند و می‌رود تو فکرش که منم برای خانه ام این‌جور بگیرم آن‌جور بگیرم! شیطان این‌جا خیلی مراقب هست که آدم را از فکر فیض جلسه به جاهای دیگر منصرف کند .

لذا اگر فکرش را ببرد در این مسائل که گفتیم، از اعلی علیین به اسفل السّافلین سقوط می‌کند، یعنی توی یک پرتگاهی قرار می‌گیرد که عجیب و غریب است! حالا احتمال دارد افراد جلسه خودشان تجدیدنظر کنند و گذشته‌یا وضع فعلی شان را ببینند که آیا این‌جور هست که ما گفتیم یا نه؟ گاهی می‌بینی کلا ً تفکراتش یک تفکرات سطحی و مادی و دنیوی و افکار شیطانی و یک افکار دیگه‌ای می‌شود!

چرا باید مجلس را مشوش کند؟ چرا روحیه اش را این‌طرف و آن‌طرف ببرد؟ باید سعی کند کنترل کند، اگر هم یک وقت فکرش رفت، دنبالش را نگیرد، دوباره فکرش را برگرداند؛ مثل اسبی که می‌خواهد این‌طرف و آن‌طرف برود و (چموشی کند)؛ لذا باید کنترلش کرده و مهارش را در دست خودش بگیرد .

منتظر نشود که بله ما آمدیم تو جلسه و همه چیز جلسه، استاد است و این استاد است که در ما تصرف می‌کند و این استاد است که روی ما اشراف دارد و می تواند احوال ما را تغییر بدهد. نه آقا! این‌جوری نیست؛ البته برخی اوقات که بعضی خدمت حضرات معصومین (علیهم‌السلام) می‌رسیدند و مقصر بودند، گاهی می‌شد که حضرت می‌فرمودند که مثلا تو با جنابت نشستی یا با چه فکری نشستی؛ لذا لازم است که آداب جلسه را خود افراد جلسه رعایت کنند و دیگر انتظار نداشته باشند که همه چیز را استاد به آن‌ها بگوید.استاد از دو راه می‌تواند سالک را تربیت بدهد، یکی از آن مقداری که از غیب می‌گیرد، از افاضات الهی می‌گیرد و این را پخش می‌کند روی افراد، این یک راه است؛ راه دوم این است که آن شخص که آمده در جلسه، او باید در وجودش یک زمینه‌ای باشد، یک قابلیتی باشد که اگر این (استاد) افاضه کرد، بتواند آن افاضه را از او بگیرد، اخذ کرده و دریافت کند .

اگر دریافت کننده ضعیف باشد، فرستنده هر کاری هم بکند دریافت کننده چون ضعیف است نمی تواند بگیرد.این است که هم استاد، هم شاگرد هر دو باید در ارتباط با هم باشند، در کشش باشند، در فعل و انفعال با هم باشند، در جذب و انجذاب با هم باشند که وقتی این می خواهد جذبه بدهد، او هم بتواند بگیرد، تو حال جذبه باشد.

مثلا الان شما می‌خواهید که با یک موبایل به یک موبایل دیگر بلوتوث کنی، باید هر دو روشن باشد، وقتی یکی خاموش باشد، آن که روشن است نمی تواند با خاموش کاری بکند.سالک با رعایت این شرایط می‌تواند خودش را در معرض رحمت قرار بدهد و آن رحمت بیاید و در دلش وارد بشود. حالا این شرایط چیست؟ شرایط این است که سالک باید تو جلسه که می‌نشیند به وظیفه و آداب جلسه آشنا باشد و خودش را با آن شرح وظایف که به او دادند مشغول کند و پا از حدودش بیرون نگذارد، توقعات زیادی نداشته باشد.

بعضی‌ها هستند از همان روز اوّل که می‌آیند در وجودشان یک توقعاتی پیش می‌آید که ما باید در یک زمان محدود این راه را طی کنیم، یا اگر این استاد، استاد است باید ما را برساند و الّا این استاد، استاد نیست و یک تخیّلاتی برای خودشان درست می‌کنند و پایشان را از آن حدود و گلیمشان فراتر می گذارند.در حالی که این راه، تدریجی است و باید خرده خرده پیش رفت، باید مجاهده با نفس داشته باشد، باید شما قابلیت و ظرفیت داشته باشی، آمادگی داشته باشی و خشوع و خضوع داشته باشی تا کم‌کم پیشرفت کنی. چرا می گوییم نیم ساعت اوّل جلسه باید در سکوت محض باشد و هیچ حرفی با هم نزنیم؟ به خاطر این‌که دل را آماده کنیم، دل را روشن کنیم، تفکرات قلبی داشته باشیم تا این قلب آماده شود .

این‌جاست که می‌فرماید این شخصی که در جلسه می‌نشیند باید فکر را در «معرفت نفس» مشغول کند. یعنی همین‌قدر که شما سرت را روی زانو بگذاری و چشمت را ببندی و بری داخل خودت و فکر کنی و نفست را پیدا کنی که:نفس یک جوهر مجرد است، که من یک گمشده‌ای دارم و می‌خواهم این گمشده را پیدا کنم، (در واقع دل و قلب خود را آماده می‌کنی)؛

حالا ممکن است شما اول هیچ نفهمی، ممکن است خیلی مدت‌ها بگذرد، سال‌ها بگذرد و شما به حقیقت نفس پی نبری، چون «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» و شما اگر واقعاً به آن جوهر مجرّد پی ببری که دیگر نزدیک شده‌ای؛ لذا (رسیدن به) این کار دارد، ولی به هرحال ابتداءً هر چند هم که شما نفهمید که چی به چی هست و در این راه گیج بشوی باید ادامه دهی؛ چون بعضی‌ها گیج می‌شوند، بعضی تو حال حیرت می‌روند؛ بروند، گیج می‌شود که بشود، باید برود تو این فکر تا یواش یواش با همین گیجی‌هایی که دارد پیش می آید، از عالم بیرون بیاید؛ وقتی گیج شد به خودش مشغول می‌شود و دیگر آن عوالم ظاهر مشغولش نمی‌کند، این شخص می رود در داخل خود و کم‌کم این پرده‌ ها بر طرف می شود .

هم حجاب‌های ظلمانی و هم حجاب‌های نورانی برطرف می‌شود، که قبلا گفتیم نوعی از مکاشفات مربوط می شود به همان حجاب‌های نورانی، بخش زیادی از کرامات مربوط می‌شود به همین حجاب‌های نورانی؛ بنابراین سالک وقتی می‌نشیند توی جلسه، باید فقط تو خودش باشد و بتواند از باطن استمداد کند و از فیض معنوی که حاکم بر این مجلس است، استفاده کند. شما برگردید به خودتان فکر کنید که واقعاً برای چه ما این‌جا جمع شده ایم ؟

من نمی‌خواهم انتقاد کنم از هیئت‌های دیگر، ولی این جمع ما فرق می‌کند دیگر؛ مثلاً یک جاهایی هست دعای کمیل خوانده می‌شود، مداحی می‌آید، سینه زنی هست، چند ساعت می گذرانند، آخرش یک شامی می دهند، ولی ما وضعیت‌مان فرق می کند، شما این همه راه طی می‌کنی می‌آیی اینجا، با یک نیّتی آمدی دیگر، شما با یک هدفی آمدی، هدفت رسیدن به آن مراتب عالی از معرفت است. این خیلی ارزش دارد؛ بنابراین تصحیح نیّت یک کار مهمی است. این‌که باید نیّتت را با خودت و خدا تصحیح کنی، بعد بیایی با رفقایت هم تصحیح کنی. رفقا را زیر سؤال نبری، جلسه را زیر سؤال نبری، استاد را زیر سؤال نبری.

یک مقدار هم حُسن ظن می‌خواهد، حتی گفته اند حسن ظن با خدا هم واجب است، می‌گویند وقتی دعا می‌کنی، بگو حاجتم در خانه است، این‌قدر باید به خدا امید داشته باشی؛ امید داشتن خیلی خوب است، خصوصاً تو جاهای خوب، امید خوب می آید. شما در یک جای خوبی نشستید، هر چه می توانی امیدت را زیاد کن، بگو می‌رسم؛ چرا مدام می‌گویی نمی توانم؟ چرا مدام مشکلات راه را در نظر می آوری؟ حتی در دعا هست «ولا تذکرنی بخطیئتی»؛ یعنی چه؟ یعنی خدایا من را به یاد گناهم نینداز، چرا؟ چون گناه یک امری‌ است که در گذشته، گذشته است، حالا شما می‌خواهی برگردی به عقب؛ حالا فرض کن گناه کردی، گناه کبیره هم کردی، حالا فکرت را بر می‌گردانی به عقب که آن‌جا چه جور بوده و چطور بوده و از فیض فعلی این جلسه که می‌خواهی الان بگیری محروم می‌شوی .

این کار صفا را به هم می ریزد؛ اصلاً بزرگان از اهل معرفت می گویند اگر انسان مرتب گناهانش را یاد کند، صفای مجلس را با خدا به هم ریخته است؛ چون شما نشستی در مجلس خدا، خدا را نزدیک خودت می‌بینی، خدا را مهربان و رحیم می‌بینی، خدا را یک کسی که مثل یک سلطانِ ظالم که حالا می خواهد شما را چکار کند، نمی‌بینی؛ خدا چه‌کار می‌خواهد بکند شما را؟ چه نیازی به شما دارد که این‌قدر شما (فکر مأیوسانه) می‌کنی؟ لذا باید مواظب فیوضات جلسه باشیم که از فیض محروم نمانیم .

و دیگر این‌که اگر فعلی را از مؤمنی، از رفیقی می‌بینی حمل بر صحت کن؛ نگو این نیتش چنین بوده، قصدش چنان بوده، به ظن بد بر ندار، تا می توانی به ظنّ خوب این را بردار؛

ودیگر این‌که باید محبت و دوستی‌ات را با برادران راه، مخلص و صادقانه و خالصانه کنی؛ بنابراین با این شرایط که گفته شد، اگر کسی در جلسه بنشیند، آن‌وقت است که می تواند از این جلسه استفاده کند.

آن‌جا وقتی است که دیگر دریاهایی از باران رحمت الهی نصیبش می شود و در دلش وارد می‌شود و دلش نورانی می‌شود؛ «عند ذکر الصّالحین تنزّل الرِحمة»؛ حدیث از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است که فرمودند وقتی شما یاد خوب‌ها می‌کنی، رحمت الهی هم همان وقت است که نازل می‌شود؛ حالا این خوبان زنده هستند، مرده هستند، فرقی نمی‌کند؛ مثلا وقتی شب جمعه که هست، اگر ذکر صالحان کنی و به یاد خوبانی که رفته اند باشی، همان‌ها هم منشأ نزول رحمت می شود.

***

از خداوند می‌خواهیم که ما را با ارواح طیبه صلحا و شهدا محشور فرموده و مشمول عنایات خویش قرار دهد.

وصلی الله علی محمّد و آله الطاهرین


[1]. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی در تاریخ 1389/08/13 مطابق با 27ذی‌القعده 1431

[2]. فی الحدیث النبوی: «عند ذکرالصالحین تنزّل الرحمة»؛ در حدیثی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) آمده: با دوستی و یاد صالحان رحمت و فیض الهی نازل می‌شود.