بسم الله الرّحمن الرّحیم
ادامه ی بند 22 صفحه 178 [1]
شرح درس : فرموده های استاد بزرگوارم
جمله سوم (بند ج): «افضل الطاعات حفظ الاوقات...»؛ بهترین عبادت این است که بنده خدا وقت گرانبها و طلایی را که خداوند عنایت فرموده را حفظ کرده و ضایع نکند. «صوفی ابن الوقت است»، یک دمی، نفحهای و یک نسیم خوشی که میآید، قدر آن را میداند و به آسانی از دست نمیدهد. «...وهو أن لا یُطالع العبد غیر حَدِّه، ولا یُراقب غیر ربّه، ولایُقارن غیر وقته...»؛ خوب چطور میتوان اوقات شب و روز را حفظ کرد؟ میفرماید به این است که تو چون بندهای باید بدانی که چگونه باید «بنده» باشی، حد و حدود بندگی را فراموش نکنی و بدانی در مقابل مولا باید چگونه باشی. «ولا یراغب غیر ربه» ترس و خشیت و مراقبت را فقط صرف «ربّ» خودت کنی، یعنی صرف آن که تو را - که یک تکسلولی بودی در میان این همه سلولها و نطفهای بودی که از صلب پدر در رحم مادر قرار گرفتی- تربیت کرد. به حالا نگاه نکن که 70 کیلو وزن داری! در ابتدا این طور نبودی؛ «ولا یراغب غیر ربه»، «ربّ» این سلول را تا 9ماه در رحم مادر پرورش داد و بعد در آغوش مادر شیر خوردیم و همینطور مرتب پرورش داد تا بزرگ شویم و همچنان هم از نعمتهای خدا تناول میکنیم و بهره میبریم. «ولایقارن غیر وقته»؛ همنشین نشود مگر با وقت خودش و با آن لحظهای که در حال حاضر به آن مشغول است.
چون گذشته که گذشت، آینده هم که هنوز نیامده است. میفرماید: «قم فاغتنم الفرصه بین العدمین»[2]؛ وقت حاضر فعلی خود را که بین دو عدم (یک عدم گذشته و یک عدم آینده) غنیمت بشمار که این ساعتی که در آن قرار داری از بین نرود. «و أن تکون عبده فی کل حال، کما أنّه ربّک فی کل حال»؛ میفرماید: تو باید عبدِ یکی باشی. عبد شکم و عبد دنیا نباشی، عبد غیر خدا نباشی و آن خدای احد واحد است. «عبد» او باش در هر حال، همانطور که «ربّ» تو است او در هر حال، «أنّه ربّک فی کل حال»؛ همچنان که خدای تو مربی و پروش دهنده و نعمت دهنده است در هر حالی از احوال تو و هیچ گاه تو را تنها نگذاشته است، پس تو هم بیا عبد «الله» بشو. آن هم نه در این جلسه، بلکه بیرون هم رفنتی عبد «الله» باش، تو خیابون رفتی، محل کار، با این و آن و همه جا عبد باشیم «وان تکون عبده فی کل حال، کما انه ربک فی کل حال»؛
سخنان حضرت استاد سید هاشم حداد(ره) همه از قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام گرفته شده است. سیّد از ذریه پیغمبر صلیالله علیه و آله بود، عالِم بود به آن چه در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است. ما وقتی شرفیاب میشدیم محضر ایشان، قرآن و مفاتیح و روایات اهل بیت دستشان بود، سخنش سخن خدا و پیغمبر(ص) و امام زمان(عج) بود. «یا صاحب الزمان» میگفت.
جمله چهارم (بند د): از دیگر کلمات و سخنان دُرر بارشان این است که فرمودند: «الاخلاص سرّ بین الله و بین العبد...»؛ ایشان در اینجا میخواهد بگوید که چطور بندهی خالص و پاک و ناب خدا باشیم؟ میگوید «اخلاص» سرّی است که فقط خود انسان میداند که نیّتاش چیست و آیا کارش را خالص کرده یا نه و این که برای چی به جلسه آمده و کی حرکتش میدهد؟ کی او را میبرد و میآورد؟ «الاخلاص سرّ بین الله و بین العبد» خالص و مخلص مثل آن طلای با عیار 24 است که زرگر آن را از هر چیزی خالص و پاک میکند!
«...لا یعلمه ملک مقرب فیکتبه ولا شیطان فیفسد علیه، ولا هوی فیمیله»؛ اگر بتوانید در خلوص به اعلی رتبهاش برسید، به جایی خواهید رسید که خلوص واقعی و پاک (عمل شما) حتی از دست ملک مقرب خدا هم میگذرد و نمیتواند آن را بفهمد. این ملائکه که همراه شما هستند و حسنات را می نویسند علیرغم دقت و ظرافتی که دارند، نمیتوانند حسنهی اخلاص را متوجه شوند تا آن را بنویسند و ارزیابی کنند. چون ملائکه سراغ آن اعمالی میروند که از این بدن صادر می شود، اما آن نیتها را فقط صاحب نیت می داند و خدا.
لذا هرچه ما بتوانیم نیت را دقیق و ظریف و خالص کنیم، اگر حرفی میزنیم، اگر نمازی می خوانیم، قرآن میخوانیم، صدایمان را برای قرآن بلند می کنیم، مداحی میکنیم، قاری قرآن هستیم، فقط خداوند از آن عمقِ عمق نیت ما آگاه است که ما چه انگیزه ای داریم و برای چه نیتی انجام میدهیم.
مثلا در ظاهر قلب و حتی باطن آن شما هیچ ریایی ندارید، اما در گوشهای از باطن قلب شما هنوز یک مقدار زنگاری از غیر خدا هست، لذا همان را هم باید پاک کنی، چون خدا آن را هم میداند. پس این (عمل خالص) سرّ است؛ در حدیث آمده که عدم خلوص کامل(شرک) را مثال زدند به آن مورچه ریز سیاه روی سنگ سیاه در شب سیاه[3]. حال شما چطور میتوانی آن را تشخیص دهی؟! خیلی باید دقیق شوی و ببینی که انگیزه اصلی از انجام عمل برای چه بوده است. لذا اگر خالص خالص کردی، دیگر اینجا نه ملک مقرب سر در میآورد و نه شیطان سر در میآورد، نه هواها؛ «ولا شیطان فیفسد علیه» دیگر دست شیطان نیست که آن را تباه کند. خود شیطان گفته است که «لاغوینهم اجمعین»[4] قسم خورده به خدا که من همه بشر و همه بندگان تو را اغوا کرده و فریب دهم و فقط یک طایفه را شیطان استثنا کرد «الا عبادک منهم المخلَصین»، به جز مخلَصین که دست شیطان به آن ها نمیرسد. مخلَصین غالب بر وساوس نفسانی و شیطانی هستند، لذا آن حدیث معروف است که میگوید: «الناس کلهم هالکون، الا العالمون، والعالمون کلهم هالکون الا العاملون، والعاملون کلهم هالکون الا المخلِصون، والمخلِصون علی خطر عظیم»[5]تازه مخلِصهای به معنای فاعلی اینها سر دوراهی و خطر هستند، چون هنوز مخلَص مفعولی نشده اند، یعنی در صددند که آن خلوص ناب و پاک را به دست بیاورند.
(مخلِص) هنوز با خودش کار میکند و مشغول است که این خلوص کامل را در نیات و افعال و حرکات به دست بیاورد، لذا تا وقتی که به آن کمال دست نیافته شیطان با او کار دارد. شیطان میگوید که فقط مخلَصین را کار ندارم، نمیگوید مخلِصین را! چون مخلِص با مخلَص فرق میکند. مخلَص کسی است که کار اخلاص او به اکمال رسیده ولی مخلِص در حال دست یافتن به آن است.
«ولا هوی فیمیله» می فرماید خلوص صد در صد خلوصی است که دیگر از هواها و خواسته های نفس گذشته و عبور کرده است. اصلا از عالم نفس بیرون آمده است و دیگر اهل هوی نیست که از روی هوای نفس حرف بزند و عمل کند. دیگر بت نفس را شکسته و خرد کرده است. ریاضت کشیده و نفس خود را مرده کرده است. «موتوا قبل ان تموتوا»، «حاسبوا قبل أن تحاسبوا»، «زنوا قبل أن توزنوا» زنو یعنی خودت با دست خودت میزان کن کارها و اعمالت را قبل از آن که قیامت بیاید و کارها و اعمالت را بسنجند، همینجا درستش کن. «ولا هوی فیمیله» هیچ هوایی نباشد که بتواند این اخلاص را کج و منحرف کند. و لذا مخلَص کسی است که توانسته به اعلا مرتبه خلوص دست یابد و هم بر هوای نفس و هم بر شیاطین غالب شود و حتی این که اجازه ندهد ملائکه هم از عمل او سر در بیاورند. یعنی آن قدر کتوم کتوم کتوم است و از روی کتمان و پنهانی برای خدا کار میکند –نه برای اسم و رسم، نه برای این که از او تعریف کنند و القاب و اوصافی به او دهند- اصلا کارها رو جوری انجام میدهد به نحوی که هیچ کس، حتی ملائکه «ولا ملک مقرب» نفهمند، چون ملائکه وقتی علم پیدا نمیکنند (به نیت او) چطور میخواهند بنویسند؟! لذا آن قدر با معشوق و محبوب خود اهل سر و راز است و در عشق خود به کمال رسیده که نمیگذارد غیر از معشوقش سر از کارش دربیاورد! این خیلی عجیب است و البته به آسانی نیست و خیلی کار میخواهد!
خدایا به حق و برکت محمّد و آل محمّد (صلی الله علیه و آله وسلّم) قسمت میدهیم در این شبهای آخر ماه جمادی الثانیه، اگر تا این شب از ما نگذشته ای،از ما در گذر.
به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) دست ما را از این خاندان کوتاه مگردان.
دست ظالمین را از دراز کردن به قبور مقدسه طاهره، شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهمالسلام) کوتاه فرما.
«اللهم وفّقنا و وفّق المشتغلین بالعلم و العمل الصالح»
***
*خاطره حضرت استاد آیت الله کمیلی در پایان جلسه: در آن قضیه الزهرا که نزدیک حلب اتفاق افتاده است (اشاره به وقایع سوریه)، بنده خودم هم مدتی آن جا کار تبلیغی داشتم، سنواتی که لبنان بودیم و تردد به کشور سوریه داشتیم، یادم می آید در آن جا می رفتیم به عربی نماز جماعت می خواندیم، مردم را جمع میکردیم، مثل همین ایران، صحبت می کردیم برایشان، در حمیدیه حمص یک ماه رمضان خدا میداند با حاج خانم رفته بودیم آن جا یک اطاقی به ما داده بودند (این حرف برای تقریبا 30 سال قبل است) آن جا بیابان بود، دستشویی و حمام نداشت، فقط گوشه ای از اطاق را سیمان کرده بودند و با ظرف آبی کم! لولهکشی نبود. موشهای بزرگ از روی سقف سرو صدا می کردند! با این حال ما خوشحال بودیم که رفتیم آن جا یک منطقه محروم برایشان تبلیغ می کنیم و مسأله می گوییم. حاج خانم ما زنان را جمع کرده بود و به آن ها نماز را که بلد نبودند یاد میداد و ما هم به مسائل دیگرشان میپرداختیم. عده ای از علیاللهیها که معروف بودند به کسانی که از طایفه حافظ اسد هستند، این ها از منطقه رازقیه و غیره بودند. بنده گفتم باید بروم ببینم که این ها که می گویید آیا واقعا علی(ع) را خدا میدانند، وقتی رفتیم و نشستیم و بررسی کردیم، دیدیم نه! آن ها محبت علی علیهالسلام را دارند. طرفهای کرمان هم جایی رفتیم که نماز نمیخواندند ولی از علی خیلی حرف میزدند! به هر حال آن ها را به مسجد دعوت کردیم و توانستیم نماز عید فطر را که در روستا اختلاف داشتند، جمع کرده و با هم نماز عید بخوانیم. حالا میگویند آن جا تروریستها رخنه کردند با دلارهای آمریکا و عربستان سعودی و از مرزهای ترکیه و عراق و ترکیه، و بیشتر از سنی ها این شیعه ها هستند که باید تاوان این جنگ خانمانسوز و ویرانگر را بدهند. علمای وهابیون هم فتوا میدهند که اگر 7 شیعه بکُشید، شب در دامان حورالعین هستید!!
پناه می بریم به خدا. خدایا ما را از شر فتنه های آخرالزمان محفوظ بدار. خدایا ولی ات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را هر چه زودتر با دست غیب خود برای گسترش عدل الهی در سرتاسر جهان ظاهر و آشکارش بگردان.
[1]. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی مورخ 15/2/1392
[2]. دراشعار دیوان منسوب به امام علی علیهالسلام می خوانیم: «ما فات قضی وما سیأتیک فاین/ قم فاغتنم الفرصه بین العدمین»؛ آنچه از دست رفته سپری شده وآنچه در آینده میآید نامعلوم است. پس برخیز و فرصت را در میان دو عدم غنیمت شمار؛ (دامادی، 1371، ص68)
[3]. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « نیة الشرک فی امتی اخفی من دبیب النملة السوداء علی الصخرة الصماء فی اللیله الظلماء »؛ نیت شرک در میان امت من از راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگی صاف در شبی ظلمانی مخفی تر است. ( بحار الانوار ج 53 ص 239)
[4]. قرآن کریم: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»؛ (شیطان) گفت به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد ، مگر بندگان خالص تو از میان آنها. (سوره ص، آیات 82و83)
[5]. نراقی، جامع السعادات ، نجف، مطبعه النعمان، ج 1 ، ص 220 (در سندیت این حدیث اختلاف نظر وجود دارد: http://www.pasokhgoo.ir/node/59757)