بسم الله الرّحمن الرّحیم
و به نستعین، الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی محمّد و آلهالطاهرین
بند بیست و چهارم- فصل دوم- کتاب شریف المطالب السلوکیه[1]
شرح درس: موعظه تنور القلب: نصیحتی که قلب را نورانی میکند
توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله
از آن جا که درس امشب مربوط به مواعظ و نصایحی است که از زبان خداوند یعنی حدیث قدسی به ما رسیده است، لذا در مقدمه بنده متذکر آداب خواندن نماز و آداب گفتگویی که با خدا داریم، می شوم. این آداب را شما میتوانید در رسالههای عملیه پیدا کنید. بخش مهمی از این آداب که یازده مورد است، به این شرح است:
اول: مستحب است انسان نمازگزار در منزل و بیت خود غرفه، حجره، اطاق و محلی مشخص و مخصوص را برای نمازهای واجب و مستحب قرار دهد. یعنی هرجایی از منزل را برای نماز قرار ندهد، بلکه جای مخصوصی را به نماز اختصاص دهد؛ چون همانطور که میدانیم نماز یک رابطه و گفتگوی عاشقانه با خدا است و لذا یک جای مشخص را میطلبد. همان طور که شما برای کارهای روزمره خود وکارهای دفتریتان، قفسه کتاب و لوازم مختلف را در جای مخصوصی قرار میدهید یا در منزل اطاقی را برای خواب و جایی را برای مهمان در نظر میگیرید و حتی برخی یک یا چند اطاق را جداگانه برای فرزندان پسر و دختر خود قرار میدهند و آن را بسیار مزّین میکنند، به خصوص اگر اطاق کودک باشد، تا به آن بچه خوش بگذرد و در رفاه باشد؛ آیا خدای ما (العیاذبالله) از این بچه کمتر است؟! یک کم فکر کنیم که ما چه کار میکنیم؟ طرف چقدر پول خرج میکند برای ساختمان و چند اطاق در نظر میگیرد، ولی یک جای مشخص و مصلای خاصی برای عبادت اختصاص نمیدهد. آخر چرا ما این طور هستیم؟!
لذا دستور ائمه اطهار(علیهمالسلام) این است که (مؤمن) باید یک جای مخصوصی را به عنوان محل نماز خواندن و عبادات خود قرار دهد. امام هادی (علیهالسلام) را در حجره عبادتشان در منزل مسکونی آن حضرت دفن کردند. خود ایشان وصیت کردند که من را در همین جایی که شبها و روزها در این محل عبادت میکردم دفن کنید.
دیگر این که سفارش شده است که نمازهای نافله در خانه و نمازهای واجب به جماعت در مسجد خوانده شود. لذا ما باید برای خواندن نمازهای خود (نوافل و واجبات) محل مشخصی را در منزل قرار دهیم.
دوم: با حال پریشان وارد نماز نشویم. باید قدری تحمل کرد تا فکر قدری از آن پریشانی بیرون بیاید و با آرامش وارد نماز شویم. ممکن است در منزل یا (جای دیگر) اتفاقی برای شما پیش آمده باشد، مثلا از دست یکی از افراد خانواده یا فرد دیگر که حرفی زده و شما عصبانی و ناراحت شدی، حالا میخواهی با همان حال عصبانیت وارد نماز بشوی. اینجا دیگر فکر شما پیش آن شخص است، پیش خدا نیست! بنابراین باید فکر را آرام کرد تا در نماز با آرامش با خدا حرف بزنیم.
سوم: نباید با شکم سیر و مملو از طعام وارد نماز شویم و مکروه است. چون اگر کسی با احساس سیری و سنگینی معده وارد نماز شود، فکرش پیش خدا نیست، بلکه پیش سنگینی شکمش است! لذا سفارش شده با شکم خالی نماز خوانده شود و حتی در ماه رمضان بهتر است قبل از افطار نماز خوانده شود، چون با شکم خالی و حالت خضوع و خشوع، توجه نمازگزار به خدا و کسب توجهات الهی بیشتر است.
دیگر این که با حالت دفع اخبثین (فشار ناشی از ادرار و مدفوع) وارد نماز نشوید و لازم است قبل از آن تخلیه صورت گرفته و پس از وضو وارد نماز شوید، نه این بگویید چون قبلا وضو گرفتهام، حالا هر طور است این نماز را بخونیم و بریم! شما میخواهی با خدا حرف بزنید، با خدا خلوت کنید و با خدا مناجات کنید؛ لذا خیلی باعث تاسف است که کسی بخواهد این بیحرمتی و بیتربیتی را نسبت به خدا انجام دهد و در حال (فشار) دفع ادرار و مدفوع وارد نماز شود، چون آنجا دیگر فکر توالت است، نه نماز!
چهارم: در نماز «سجاده بیاندازد»، چون مستحب است که روی هر فرشی و هر مکانی برای نماز نیاستد. فرشی که روی آن غذا میخورید، میخوابید یا بچه با پای تَر روی آن عبور میکند و کارهای دیگر، حالا شما میخواهید این فرش را سجاده نماز کنید؟! لذا یک سجاده مخصوص در نظر گرفته شود؛ همانطور که خانمها سجاده و چادر مخصوص برای نماز دارند، آقایان هم لازم است برای خود سجادهای مخصوص استفاده کنند و لباس سفید و دشداشه بپوشند. این همه سفرهای زیارتی به کربلا و غیره میروند، یک دشداشه، سجاده و عبایی باید بخرند و یک تحت الحنکی، کلاه سفیدی لای سجاد بگذراند. چون مکروه است انسان سر باز توالت برود، و یا سر باز نماز بخواند. اینها را مراجعه کنید در رساله ببینید. هر طور که مردم عادت دارند که نباید ما مثل آنها نماز بخوانیم، به ما سالک می گویند، اهل سلوک میگویند؛ سالک باید نمازش، دعایش و کارهایش با دیگران فرق کند. بنابراین حتما سجاده مخصوصی برای نماز لازم است که هر جایی خوانده نشود.
پنجم: همیشه و به ویژه در نماز باید «انگشتر عقیق و فیروزه» داشته باشید که ما به آن تاکید و سفارش میکنیم.
ششم: «زدن عطر» که هر رکعت نماز، هفتاد رکعت نماز حساب میشود.
هفتم: «مسواک زدن»؛ که این مورد خیلی کم رعایت میشود و گویا از بین رفته است! مسواک منظور آن چوبی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) موقع وضو، قبل از نماز و یا موقع خواب استفاده میکردند. در مکه درختهایی است که چوب آن "سبحان الله" به صورت عجیبی شبیه به مسواکهایی است که امروزه استفاده میشود و وقتی تراشیده میشود دارای شونههایی است که از نظر طبّی هم دارای خاصیتهایی است که شبیه خمیر دندانها، میکروبهای داخل دهان و دندانها را از بین میبرد. اگرچه این سنّت خیلی کم و ضعیف شده و از این نوع مسواک کم پیدا میشود، ولی اگر بتوان باید همراه داشت یا در سجاده باشد و در موقع وضو و نماز استفاده شود. البته حالا همین مسواکهای معمولی و خمیردندانها و معجونهای (دهان شویی) که وجود دارد خوب است، چون هم دهان و دندانها را تمیز و خوشبو میکند و هم احساس طروات در دهان ایجاد میکند.
هشتم: «عمامه» ببندد و از طرف راست نیز «تحت الحنک» ببندد[2]که البته این فقط برای معمّمین نیست که شما فکر کنید فقط مخصوص آنهایی است که لباس روحانیت دارند و عمامه به سر میکنند، بلکه برای همه مستحب است[3]؛ حالا شما لزومی ندارد که مانند روحانیها عمامه به سر بگذارید، ولی میتوانید مثلا یک متر پارچه سفیدی یا از همین شالهایی که در زمستان استفاده میشود را به صورت عمامه درست کنید و تحت الحنک بیاندازید که این خود حالتی از خشوع ایجاد میکند.
نهم: «لباس سفید» بپوشد.
دهم: در حالات مختلف نماز «نگاه» اش به آن مواضع معین و مقرر که در فقه اسلامی بیان شده است باشد؛ همانطور که میدانید در رساله عملیه آمده است که در نماز شما اگر مثلا حمد و سوره میخوانید باید چشمتان به مهر باشد، یا در موقع رکوع نگاه باید بین پاها باشد، یا وقتی نشستید تشهد میخوانید و دستها را روی زانوی راست و چپ گذاشته اید، چشمتان باید به پشت دستها باشد، یا در دعای قنوت، باید به کف دست نگاه شود. رعایت این نکات ایجاد تمرکز میکند و حواس انسان در موقع نماز جمعتر است، که تفسیرش در رساله بیان شده است.
یازدهم: مستحب است نمازهای نوافل خود را در خفیه بخواند، لکن نمازهای واجب را در مسجد به جماعت برگزار کند. منظور از خفیه یعنی همان خانه است که مستحب است این نمازها مثل نوافل شب، ظهر و عصر در منزل خوانده شود. نافله به یک معنا «نفل» است و از نظر لغوی و اصطلاحی یعنی هر نمازی که اضافه بر نماز واجب است، یعنی همه نمازهای غیرواجب که شامل نمازهای مستحب دیگری چون نماز امام زمان(عج)، نمازهای حاجت و... که حتی الامکان باید در خفی و دور از چشم مردم خوانده شود، ولی اگر مثلا به جمکران (و مکانهای زیارتی دیگر) رفتید، آنجا میتوان در جلوت هم به جا آورد.
بنابراین مواردی که به عنوان آداب نماز ذکر شد، مستحباتی است که به عنوان زینت (و آداب) نماز به شمار میرود و متناسب با درس امشب بیان شد.
***
اما شرح درس:
بند بیست و چهارم- موعظه تنور القلب: موعظهای از جانب خداوند که قلب را روشن و نورانی میکند:
حدیث قدسی: اصطلاحی است که به فرمودههای خداوند اطلاق میشود که این علاوه بر قرآن و انجیل و تورات و کتابهای آسمانی است و این احادیث قدسی از طریق پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حضرات معصومین (علیهمالسلام) در کتب و منابع معتبر مثل تحف العقول، بحارالانوار و یا کتابی به نام «کلمه الله» تالیف «سید حسن شیرازی» که کتاب قطوری است و یا کتابهای معتبر دیگر بیان شده است که مثلا: پیامبر(ص) وقتی به معراج رفتند، از سوی حضرت حق(جلّ جلاله) به ایشان خطاب شده: یا احمد، یا احمد چنین و چنان؛ و لذا این بیانات از عرش گرفته شده است و حدیث قدسی نام دارد:
«یابن آدم! أکثر من الزاد فأن الطریق بعیدٌ بعید
وجَدّد السّفینه، فأن البحر عمیقٌ عمیق
و خفّف الحمل، فان الصّراط دقیقٌ دقیق
و أخلص العمل، فان الناقد بصیرٌ بصیر
و أخر نومک الی القبر، و فخرک الی المیزان،
و راحتک الی الآخره،
و کن لی أکن لک، و تقرب الی باستهانک الدّنیا و تبعد عن النار ببغض الفجار و حبّ الأبرار،
فإن الله لا یُضیع أجر المحسنین»
«ای پسر آدم: توشه آخرت خود را بسیار کن که راه بسیار دور است. کشتی خود را از نو بساز، چرا که این دریا بسیار عمیق است، بار خود را سبک کن چرا که پلی که از آن خواهی گذشت بسیار باریک است. عمل خود را خالص کن چرا که کسی که خوب را از بد جدا می کند بسیار بیناست. خواب را تا قبر به تأخیر بینداز؛ فخر و مباهات را تا هنگام سنجش اعمال کنار بگذار و راحتی را برای آخرت بگذار. تو برای من باش تا من هم برای تو باشم؛ و به وسیله بی توجهی به دنیا به من نزدیک شو و به وسیله دشمنی با گنهکاران و دوستی با نیکان خود را از آتش جهنم دور کن. پس (بدان) که خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد»؛
شرح حدیث:
«یابن آدم! أکثر من الزاد فأن الطریق بعیدٌ بعید»؛ ای فرزند آدم: توشه آخرت خود را بسیار کن که راه بسیار دور است؛ شما مثلا برای رفتن به همین مسافرتهای دنیوی که دور است و از کنار بیابانها عبور میکنید که مغازه و فروشگاهی نیست و در این مسیر نه آبی و نه غذایی، نه رستوران و نه قهوه خانهای هست، و شما باید از این مسیر عبور کنید تا به یک آبادی برسید؛ لذا شما قبل از سفر برنامهریزی میکنید که مثلا این سفر چند ساعت طول می کشد، یا چه توشهای نیاز دارید که برای گرسنگی و تشنگی راه همراه ببرید. البته در حال حاضر راهها و مسیرهای سفر نسبت به قبل خیلی بهتر شده است، ولی در برخی مسیرها، مثل عبور از عراق برای رفتن به عربستان، مسیرهایی است که از بیابانهای طولانی میگذرد.
مثلا ما در زمان جوانی یک سفر از سوریه زمینی به عربستان رفتیم؛ یعنی از سوریه به تبوک و از آنجا به مدینه و از مدینه به مکه رفتیم و بعد به طائف و از طائف به ریاض و بعد به کویت و از آنجا هم به ایران برگشتیم؛ در همان زمان دیدیم که در این مسیرهای بیابانی چه خبر بود! گاهی آدم سردرگم میشد و ماشینها در طوفان شن گیر میکردند و مشکلات زیادی وجود داشت. لذا در چنین مسیرهایی هر آدم عاقلی برای خود توشه و ذخیره برمی دارد؛ یا کوهنوردها که نیازهای سفر خود را پیش بینی میکنند و آذوقه مناسب برمی دارند.
اینها مثالهایی بود که نشان میدهد ما برای سفرهای مادی و دنیوی خود چقدر توجه داریم و پیشبینی میکنیم. حالا خداوند در این حدیث قدسی می فرماید برای سفر آخرت خود هم زاد و توشه بردارید که این سفر خیلی سخت و دور است؛ بالاخره بعد از مرگ منازلی هست که باید پشت سر بگذاریم و لذا باید توشه زیادی برای این راه طولانی بر داریم.
«وجَدّد السّفینه، فأن البحر عمیقٌ عمیق»؛ کشتی خود را از نو بساز، چرا که این دریا بسیار عمیق است؛ وقتی میخواهید روی دریایی سفر کنید که عمق آن خیلی زیاد است، باید از وسیله ای محکم و معتبری استفاده کنید که در آب فرو نرود و مشکلی برایش پیش نیاید. اگر مثلا یک کشتی شکسته و سوراخی باشد، که فورا آب وارد آن می شود و شما غرق میشوید! یا مثلا با یک «بَلم» (قایق کوچک) که نمی توان مسیری طولانی روی دریا را طی کرد، چون توان آن را ندارد. لذا باید برای مسیر طولانی که در پیش دارید، مثل یک ماشین که قبل از سفر آن را بررسی و چک میکنید، سفینه و کشتی هم که میخواهید با آن سفر کنید را تجدیدنظر و تعمیر و اصلاح و محکم می کنید که وسط دریا نماند؛
حال در این حدیث منظورِ خداوند(تبارک و تعالی) موعظه ما است؛ در واقع منظور همان چالهها و گردابهایی است که از یک سو در مسیر سیر و سلوک معنوی سالک در این دنیا و از سوی دیگر (و به صورت کلی) خطراتی است که در مسیر آخرت انسان قرار دارد؛ لذا لازم است کشتی ما محکم باشد و آن تقوا، توکل و ایمان زیاد است که ما را از افتادن در این چالهها و خطرات راه در امان دارد.
«و خفّف الحمل، فان الصّراط دقیقٌ دقیق»؛ بار خود را سبک کن چرا که پلی که از آن خواهی گذشت بسیار باریک است؛ فرض کنید در این دنیا یک پلی است که میخواهید با یک وسیلهای مثل ماشین، موتور، دوچرخه و یا با پای خودتان از روی آن عبور کنید، مثلا چوب باریکی به عنوان پل عبور شما از روی رودخانه است، چطور شما بار خود را سبک میکنید و دقت دارید که یک وقت پایتان نلغزد و به آب (رودخانه) سقوط نکنید، حتما خیلی مواظب هستید؛ یا مثلا دیدید که در تمرینات نظامی که سربازان دورههای چریکی و ضربتی را میگذرانند، یکی این است که باید از طناب یا سیم باریکی که در هوا است عبور کنند و بر روی آن تمرین نظامی انجام دهند؛ پس لازم است که آن فرد تمرینات مستمر و بادقتی انجام دهد تا بتواند از آن عبور کند؛ حال وقتی فرمودهاند که صراط حق است، چنان که در «زیارت آل یس» میخوانیم «الموت حق، الصراط حق» و این که صراط از یک مو هم باریکتر است، پس ما باید برای گذر از این راه بسیار باریک خیلی دقت کنیم و مواظب کارها و اعمالمان باشیم و طوری بار (گناهان و تعلقات مادی) خود را سبک کنیم که بتوانیم از آن به سلامت عبور کنیم.
«و أخلص العمل، فان الناقد بصیرٌ بصیر»؛ عمل خود را خالص کن چرا که کسی که خوب را از بد جدا میکند بسیار بیناست؛ باید اعمالمان را خیلی خالص کنیم، چون آن کسی که مراقب اعمال ما است و آنها را به دقت میسنجد، خیلی بصیر است، خیلی آگاه است، خیلی بینا است و با دقت اعمال را زیر ذرهبین دارد و آن خداوند(جلّ و علا) است که از کوچک و بزرگ ما، از ظاهر و باطن ما با خبر است.
«و أخر نومک الی القبر، و فخرک الی المیزان»؛ خواب را تا قبر به تأخیر بینداز، فخر و مباهات را تا هنگام سنجش اعمال کنار بگذار؛ اینقدر خواب خودت را در دنیا زیاد نکن، چون بعدا وقت برای خوابیدن بسیار است! بعدا در قبر بسیار خواهی خوابید! و فخرفروشی خودت را بگذار برای روزی که اعمال را سنجش میکنند و آنجا جای افتخار است، برای کسی که حسناتش بر سیئاتش غلبه کند و به او بگویند بفرما به بهشت برو! آنجا جای افتخار است، وگرنه اینجا (دنیا) به چه افتخار کنیم؟!
«و راحتک الی الآخره»؛ و راحتی را برای آخرت بگذار. دنیا برای مؤمن راحت نیست، بلکه دنیا برای مؤمن زندان است و راحت او آخرت است؛ لذا این فکر را از سر بیرون کن که در دنیا بتونی مثل بهشت زندگی کنی و راحتت را برای آخرت بگذار.
«و کن لی أکن لک»؛ تو برای من باش تا من هم برای تو باشم؛ خداوند میفرماید هر وقت تو (بنده) برای من شدی، من هم برای تو هستم!
«و تقرب الی باستهانک الدّنیا و تبعد عن النار ببغض الفجار و حبّ الأبرار»؛ و به وسیله بی توجهی به دنیا به من نزدیک شو و به وسیله دشمنی با گنهکاران و دوستی با نیکان خود را از آتش جهنم دور کن؛ اگر توانستی من (خدا) را دلت بزرگ کنی و دنیا را در نظرت کوچک، آن وقت به من نزدیک خواهی شد و راه این که بخواهی خودت را از آتش دور کنی دو چیز است: یکی این که اهل فسق و فجور را در دل دوست نداشته باشی و در عوض خوبان و نیکان رادر دل دوست داشته باشی؛ چون فاجر و دوستی او تو را به آتش نزدیک میکند و اگر بخواهی به مؤمن کینهدار و بدبین باشی، باز به آتش نزدیک خواهی شد.
«فإن الله لا یُضیع أجر المحسنین»؛ پس (بدان) که خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد؛ یعنی اگر شما این گفتهها، این پندها و موعظهها را گوش کرده و عمل کردی، و (در واقع) به خودت احسان و نیکی کردی، خدا هم دید که شما راه راست و صحیح را میروید، خداوند از تو راضی خواهد شد و عمل و زحمت تو را ضایع نخواهد کرد.
خدا را به حق محمّد و آل محمّد(ص) قسم میدهیم که به ما توفیقی عنایت فرماید که به این فرمودههای حدیث قدسی عمل کنیم. خدایا به آن چه رضای تو است ما را موفق بدار. از آن چه غضب و دوری تو است، ما را حفظ فرما.
وصلی الله علی محمّد و آله الطاهرین
[1]. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی (حفظهالله) در تاریخ 1392/05/27؛ 10 شوال 1434
[2]. الف) در نحوه بستن تحت الحنک چنین گفته شده است: آویزان کردن یک طرف عمامه به طوری که طرف آویزان آن مقداری به سمت چانه متمایل باشد کفایت می کند، و شرط نیست که از زیر چانه بگذرد و به طرف دیگر متصل شود، اگر چه انجام این کار هم مصداقی از تحت الحنک خواهد بود(قمی، عباس،الغایة القصوى فی ترجمة العروة الوثقى، ج1، ص 352)
ب) البته در صورتی که طرف آویزان عمامه از زیر چانه بگذرد، در تحقق تحت الحنک اطمینان حاصل می شود(شهید ثانی،زین الدین بن علی،حاشیة شرائع الإسلام، ص81)
[3]. حتی در غیر نماز هم به نوعی به آن سفارش شده است؛ امام صادق (ع) فرمودند: «من در شگفتم از کسى که دست به انجام کارى زند یا شروع به انجام کارى کند در حالى که عمامه بر سر نهاده و تحت الحنک بسته، در چنین حالتى چگونه ممکن است حاجتش برآورده نشود»( من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفارى، ج1، ص 403)